یادداشت‌ها

کاش کسی میان ما و غم‌ها و اضطراب‌هایمان حائل می‌شد. می‌ایستاد میان ما و آن توده‌های سیاه وحشت‌آفرین، به چشم‌هایمان نگاه می‌کرد و می‌گفت: «نترس. تمام شد. درستش می‌کنیم».
مشاهد‌ه‌ی مطلب

می دونی چی عجیبه؟ اینکه زندگی کردن رو که یک کار خیلی عجیب و غیرطبیعیه، ما عادی و طبیعی تجربه می کنیم. ما آدم ها موجودات پیچیده‌ای هستیم. انگار یک جور مکانیستم خفه‌کننده حیرت توی آگاهیمون نصب شده. وگرنه چطور میشد بدونِ حیرت مدام زندگی کرد؟ فکرش رو بکن. «هر…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

برخی افراد ضرب‌المثلی دارند که می‌گویند «من هر کسی را که دوست داشته باشم، بیشتر از همه اذیت می‌کنم». به نظر می‌رسد قاعدتاً باید از کسی که دوستش داریم بیش از همه مراقبت کنیم، ولی چرا برخی از ما چنین نیستیم؟ الگوی ارتباطی چنین افرادی را اگر نگاه کنید متوجه…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

گاهی اوقات همه چیزی که نیاز داریم، دست برداشتن از روایت‌های آشنا و ترس خورده‌ای است که گذشته، حال و آینده زندگیمان را با آن‌ها می‌فهمیم. ما عمیقاً پایبند روایت‌هایمان از زندگی (هرقدر ناکارآمد) هستیم. طبیعی هم هست. زندگی را جز از طریق آن‌ها نمی‌شناسیم. تغییر، زمانی رخ می ‌دهد…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

وسط همه این بحران‌ها و حتی گاهی در نتیجه همه این بحران‌ها، دوباره می‌شود حیرت کرد از زنده بودن، متولد شدن، رشد کردن، بدن داشتن، احساس کردن و مردن. روزمرگی‌ها و بحران‌های زندگی معمولا یادمان می‌برند که چقدر همین بودن، حیرت‌آور و گاهی وحشت‌آفرین است: جهان می توانست نباشد ولی…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

آگاهی را به انسان داده‌اند تا جهان‌های موازی را تصوّر کند؛ در فلسفه، در فیزیک، در رؤیاهای بیداریش و در خواب‌هایش. آگاهی را به انسان داده اند تا غیر از این واقعیتِ مشترک، جهان‌های نیامده و نبوده را نیز تجربه کند. در خیالش به آن ها قدم بگذارد، از آن…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

پذیرش، کنشگری فعالانه و امیدواری

جامعه دارد خودش را بازسازی می‌کند. این بخشی طبیعی از فرایندِ مواجهه با بحران است. ابتدا انکار، خشم و نپذیرفتن و سپس آرام آرام رفتن به سمت پذیرش و کنشگری فعالانه. ابتدا مسئولان انکار می‌کنند و مردم هم با سردرگمی نمی دانند چه چیزی درست است و چه باید کرد.…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

بخش خوب یک اتفاق بسیار بد

این روزها به بهانه کرونا خیلی چیزها از مردم چین دیدیم و شنیدیم. اغلب ما تا پیش از این تصوری که از چینی‌ها داشتیم یک عدد خیلی بزرگ (جمعیتشون)، یک سری کالا و چشم‌های بادومی و غذاهای تعجب‌آور بود. انگار مردمی عجیب و غیرقابل فهمی بودن که فقط می‌شد بهشون…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

کاش ویروس‌‌ها رنگی بودند

عیبش این است که ویروس‌‌ها رنگی نیستند و نمی توان با یک نگاه در مورد حضور یا عدم حضورشان قضاوت کرد. آن‌‌ها دشمنان بسیار کوچکِ نادیدنی‌ای هستند که هر کجا ممکن است باشند. تأکید می‌کنم: هرکجا. و این یعنی وقتی صحبت از آن‌‌ها می‌شود دیگر هیچ چیز و هیچ کس…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

ترسِ غیرقابل‌تحمّل و ابتلای خودخواسته

تا به حال فکر کرده اید این همه وحشت از کرونا ممکن است از تحمّل بعضی‌ها خارج باشد؟ آنقدر که تابِ چنین وحشتی را نیاورند و با بی‌ملاحظگیِ عامدانه خودشان را گرفتار آن کنند؟ ترس، مکانیسم خوبی برای بازداری از خطر است امّا همه تحمّل یکسانی در برابر ترس ندارند.…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

کرونا بیشتر می‌کشد یا احساس بی‌پدری؟

این تجربه آشنایی برای ماست که هیچ بحرانی را تنها تجربه نمی‌کنیم. یعنی همیشه لااقل دو بحران را به طور همزمان تجربه می‌کنیم. مثلاً وقتی سیل می‌آید، همزمان هم با سیل دست و پنجه نرم می‌کنیم و هم با بی‌اعتمادی؛ بحرانی که همیشه هست ولی بواسطه حضورِ بحرانی تازه تشدید…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

دروغ‌های کوچک و آوارهای سنگین

این روزها سعی می‌کنم دروغ‌های کوچک را هم کمتر بگویم. یعنی تا قصد می‌کنم دروغِ کوچک و کم‌اثری بگویم، جلوی خودم را می‌گیرم. خسته شده ام از گفتن دروغ‌های ظاهراً کم هزینه به خودم و دیگران. مثلاً اگر دیر به جایی برسم نمی‌گویم: «در ترافیک گیر کرده بودم»، جلوی خودم…
مشاهد‌ه‌ی مطلب