میدانی بزرگسالی چه چیزی را به انسان میآموزد؟ اینکه هیچچیز آنقدرها که دلمان میخواهد ساده نیست. کمی که فکر کنی میبینی تلاش برای ساده کردن چیزها تمنّای بازگشت به کودکیست؛ روزگاری که همهچیز ساده بود و کامیابی و ناکامی با اتفاقاتی ساده، معمولی و قابل درک گره خورده بود. در…
مشاهدهی مطلبیادداشتها
مردان و پرسش از جنسیت
هیچ عجیب نیست که فیلسوف مرد، دغدغه سیاست، دین، عقلانیت و معنای زندگی داشته باشد و فیلسوفِ زن دغدغه جنسیت، مراقبت و ادبیات. اوّلی در جایگاه انسان بیجنسیت (مرد) از نسبتِ انسان با سیاست و دین و زندگی میپرسد و دومی در مقامِ انسانِ جنسیتمند (زن) ناگزیر است عاملِ تمایز…
مشاهدهی مطلبشاید کارکرد اصلی روایتهای ما از خوشبختی، ناکام کردنمان باشد.
تا به حال به سرشت متناقض این روایتها و تصویرها فکر کردهاید؟ اغلب ما تصوری از خوشبختی داریم و گمان میکنیم این تصویر، راهنمایی ما به سوی شرایطی است که در آن احساس خوشبختی میکنیم و از خالیهای درون و بیرونمان رنج نمیبریم. اما دقیقتر که میشویم میبینیم این تصویر…
مشاهدهی مطلبگفت: میگن نیچه نهیلیست بوده.
گفتم: نهیلیسم یعنی چی؟ گفت: یعنی پوچگرایی یا شایدم پوچیگرایی. گفتم: خُب گیر کار کجاست؟ گفت: من از پوچی میترسم. چند وقته اما دلم میخواد برم نیچه بخونم. گفتم: نیچه چیزی رو خلق نکرده. اون فقط زاویه نگاهشو تغییر داده و یک سری چیزها رو توی عالم با وضوح بیشتری…
مشاهدهی مطلبوزن چیزها
پیشتر در آثار افلاطون میخواندم که هنر زندگی چیزی از جنس «هنر اندازهگیری» است. اینکه بتوانی وزن چیزها را درست تشخیص بدهی؛ سخت یا آسان بودن کارها، عمیق یا سطحی بودن احساسات، متناسب بودن یا نبودن نگرانیها، مهم بودن یا نبودن آدمها، ارزشمند بودن یا نبودن خواستهها و … .…
مشاهدهی مطلبتوهّم شناخت محبوب
یکی از خطاهای ما در عاشقی این است که فکر میکنیم چون معشوقمان را بینهایت دوست داریم، خیلی خوب و کامل هم او را میشناسیم. این خطای عجیب و مشکلآفرینی است. در حقیقت آنچه ما به خوبی میشناسیم (یا تصور میکنیم به خوبی میشناسیم) انگاره خودمان از معشوق است که…
مشاهدهی مطلباین را من سر همه کلاسهایم تجربه کردهام، اینکه وقتی شاگردانت را به تمام معنا انسان و با همه وجوه انسانیشان ببینی بیش از هر زمان دیگری با تو و کلاس همراه میشوند. این محدود به کلاسها هم نیست. هر کجا بخواهیم بخشی از بودن دیگران را از قلم بیندازیم،…
مشاهدهی مطلبمیدانی ترس کدام از دستدادن سختتر است؟
آن از دستدادنی که نه از سر اتفاق یا خطا که به دلیل نوع بودن خود تو پیش میآید؛ از سر یکپارچه نبودنت، آنگاه که بخشی از وجود تو چیزی را عمیقاً میخواهد و بخشی دیگر آن را از تو میگیرد و تلاشهایت را بیاثر میکند. آن وقت به خودت…
مشاهدهی مطلبنبرد اصلی هر کس با خود اوست؛ نبردی برای زنده نگه داشتن اشتیاقها و خواستههایش.
همیشه چیزی در درون ما هست که خوشی و داشتن را تاب نمیآورد و سوگواری و اندوه را بر میگزیند. نبرد اصلی هر کسی مبارزه با این میل رنج آور به فروماندن در ناکامیهای آشنا و تکراری است. روان بسیاری از ما رنج آشنا را بر خوشی خواستنی اما ناآشنا…
مشاهدهی مطلبآزادی و امکان تجربهگری
میزان آزادی ما را چه چیزی تعیین میکند؟ بیشک، امکان تجربهگریمان. آنکس که امکان عینی و روانی بیشتری برای تجربه کردن دارد آزادتر است. هر تجربه پنجرهای به بیرون و فرصت ساختن چیزی تازه و ساخته شدن سوژهای متفاوت است. بدون تجربهها و مواجهههای تازه، چیزهای تکراری را برای هزارمین…
مشاهدهی مطلبدر جستجوی بهانهای برای لبخند و زنده ماندن
زندگی هر کدام از ما تلاش پیوسته و طولانی مدّتیست برای فهم واقعیت و یافتن راههایی برای تغییر، پذیرش، اصلاح یا رودررویی با آن. هرچه که هست، ماییم و واقعیتی که در قالبِ آگاهی و احساس ما تجربه میشود. هیچ کدام از ما در «جهانِ آن بیرون» زندگی نمیکنیم. جغرافیای…
مشاهدهی مطلبجایی بیرون از برد و باخت
حرفی که میخواهم بزنم کمی متناقض است. امّا مگر از تناقض، گریزی هم هست؟ آخرش یک روز باید بایستیم و چشم در چشم بشویم با یک عالمه تناقض و به خیلیهایشان خو کنیم و آرام بگیریم. تازه آن وقت است که زندگی با ما کنار میآید. حرف متناقضی که میخواهم…
مشاهدهی مطلب