یادداشت‌ها

تجربه تنهایی

تصوّر کنید غمی دارید و وارد جمع دوستانه‌ای می‌شوید، امّا یا خودتان نمی‌خواهید کسی از آن باخبر شود، یا کسی چندان دغدغه احساسات شما را ندارد و گوشی برای سخن گفتن از آن نمی‌شود. آن وقت، شما به اندازه همین غمِ شنیده نشده، احساس تنهایی می‌کنید. در درون شما احساسی…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

این توصیه به نکته خیلی مهمی اشاره کرده: اینکه ما برای احساسِ بودن و سوژگی داشتن به نگاه نیاز داریم، به اینکه دیده بشیم و به رسمیت شناخته بشیم. و خب، این نگاه فقط این نیست که فرد بی‌خانمان به مثابه نیازمند یا آسیب‌پذیر دیده بشه. این نگاه حتی صورت…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

توانمندی ایگو و انتخابِ زندگی

گفتم: دقّت کردی تو همیشه توی هر تجربه‌ای، زندگی رو انتخاب می‌کنی و من زندگی نکردن رو؟ گفت: چطور؟ گفتم: بارها دقّت کردم به خودم. وقتی قراره اتفاقی بیفته، حواسم مدام هست که چه مشکلاتی ممکنه بوجود بیاد، چطور ممکنه ناکام بشم، چطور ممکنه هزینه‌‌ای درست بشه و روی دستم…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

عدم قطعیت، تردید و نگرانی همیشه در انتخاب‌هایمان باقی می‌ماند و جز با خودفریبی نمی توان از سد همه این ها گذشت. باید آنقدر قوی بشویم که بدون خودفریبی و در عین همه این ها دست به عمل بزنیم: ترس را در درونمان حس کنیم، حضورش را به رسمیت بشناسیم،…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

مرشدِ آشنا

چند روز پیش مهمان جلسه‌‌‌ای در بزرگداشت شمس تبریزی بودم. یکی دیگر از مهمانان تفسیری از دیدار مولانا و شمس ارائه کرد که از آن روز ذهنم را درگیر خودش کرده. او قصه این دیدار را در پرتو به فعلیت رسیدن بالقوه‌‌‌‌های وجودی مولانا و همراهیِ مراقبانه و امنیت‌آفرین شمس…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

گریز از هجومِ ناواقعیت

گاهی اوقات فکر می‌کنم همه ما با چنگ زدن به اشیاء و آدم‌ها از وحشت در افتادن به سیاه‌چاله ناواقعیت فرار می‌کنیم. تا به حال از خودتان پرسیده‌اید واقعیت چیست؟ تا به حال چیزی شکننده‌تر و سست‌تر از واقعیت دیده‌اید؟ خواب که هر روز در پایان شب یا نیمه‌های روز…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

وقتی چیزی رو خوب فهمیده باشی، اون وقت می‌تونی حاشیه‌ها و زوائدشو بذاری کنار و ساده و قابل فهم ازش حرف بزنی. امّا خیلی وقت‌ها قصه از این قرار نیست. خیلی وقت‌ها ساده‌سازی می‌کنیم تا نفهمیم؛ گاهی اوقات چون مضطربیم، گاهی اوقات چون درد داره و گاهی اوقات هم چون…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

«جهان انسان چندگانه است، همچنان که نگرش‌های او. آنچه چندگانه است به علّت فقدان قطعیت و سادگی، انسان را به هراس می‌افکند. انسان‌ها ترجیح می‌دهند که فراموش کنند چه امکانات و احتمالات بسیاری برای ایشان وجود دارد. انسان‌ها دوست دارند که به آن‌ها بگویند فقط دو جهان و دو راه…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

دو گونه اضطراب

هر کدام از ما در مقاطع مختلف عمر با لااقل دو گونه اضطراب روبرو می‌شویم: یکی که شاید بتوان آن را اضطراب روان‌رنجورانه نامید و دیگری که تعبیر اضطراب روان‌پریشانه برای آن مناسب است. در اضطراب روان‌رنجورانه، نگرانیِ از دست رفتن چیزی، برملا شدن رازی، از میان رفتن رابطه‌ای، آسیب…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

پرسشِ گشوده اضطراب و آزادی

اغلب ما انسان‌ها برای گریز از اضطراب، آزادی‌ها و امکانات خودمان را محدود می‌کنیم. مثلاً به خیلی چیزها نمی اندیشیم، خیلی چیزها را نمی خواهیم، خیلی چیزها را رها می‌کنیم، بعضی توانایی‌هایمان را بی‌استفاده می‌گذاریم و کم‌کم از دست می‌دهیم، قدرت انتخابمان را به دیگری واگذار می‌کنیم و … . …
مشاهد‌ه‌ی مطلب

مواجهه اضطراب‌آفرین با هستی

«از نظر‌هایدگر، سرگیجه حاصل از گشودگی بنیادین دازاین، جوهر اضطراب را پدید می‌آورد؛ جوهری که دازاین برای گریز از آن دامنه امکانات خود را محدود می‌کند … به این نحو، دازاین با غرق کردن خود در جهانی عینی انگاشته شده، سعی دارد خونی را که از زخم اضطراب جاری است…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

ناگزیریِ دیگری

هیچ کس، هیچ وقت خودبسنده نیست. این خودبسندگی هم از آن ایدئال‌هاست که آدم توی ذهنش می‌سازد و مدام خودش را با آن آزار می‌دهد. ما آدم‌ها به هم نیاز داریم. هر قدر هم اصیل و بی‌نیاز باشیم، باز هم این دیگری است که مهمترین دردها و خوشی‌هایمان را می‌سازد.…
مشاهد‌ه‌ی مطلب