یادداشت‌ها

منطق پیچیده دنیای درون

آن بیرون که چیزی گم می‌شود، یک جا، دو جا، پنج جا، ده جا را می‌گردی و پیدایش می‌کنی. اگر پیدا هم نشد می‌فهمی دیگر پیدا شدنی نیست. تلخ می‌شوی، غصه می‌خوری ولی رهایش می‌کنی. آن بیرون وقتی چیزی خراب می‌شود یا می‌شکند، همان را بر می‌داری، درستش می‌کنی، چسب…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

ما معمولی‌های ترسیده

اغلب ما از خبرِ ترور حاج قاسم سلیمانی ترسیده‌ایم. دست خودمان هم نیست. چه او را قهرمان بدانیم و به چه هر چیز دیگری، این اتفاق وسط خاورمیانه‌ای افتاده که گوشه گوشه‌اش پر از مین است و خب کیست که با شنیدن این خبر و فکر کردن به دلالت‌های آن…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

زنگ ورزشِ پنجشنبه صبح

هوای امروز تهران، طبق معمولِ این روزها آلوده است. توی تاکسی، مسافری که صندلی عقب نشسته بود گفت: «باز امروز چقدر هوا آلوده ست». راننده از داخل آینه نگاهی کرد و گفت: «آره، خیلی آلوده ست. از بالا که میومدم، انگار یک پتوی بزرگ از دود کشیده بودن روی شهر.…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

دوستی، کتاب وجود دیگری را گشودن است

بسیاری از ما خاک می‌خوریم گوشه جهان، کسی نمی بیندمان، صدایمان را نمی شنود و معنایمان نمی کند. بسیاری از ما واژه‌هایی هستیم رها شده در متنی که هرچه می‌گردیم جایمان را در هیچ کجایش پیدا نمی‌کنیم. هر کدام از ما آوایی هستیم در جستجوی شنیده شدن. سرگردانیم و می‌پیچیم…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

ترس‌های سیاسی و اضطراب‌های وجودی

زمانی بود که سیاست پدر و مادر نداشت و از ما شهروندان عادی دور بود. سیاست آنجا بود و واگذارش کرده بودیم به سیاستمداران. سیاست، قلمروی سیاست‌بازان بود که زبانشان را نمی‌فهمیدیم و نمی‌دانستیم دردشان چیست که می‌روند پیِ این کار. بعضی‌هایشان لابد به دنبال قدرت بودند و بعضی‌هایشان هم…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

تاب آوری از طریق گفتگو و در کنارِ هم بودن

عرفا ما را به سکوت فرا می‌خوانند؛ سکوتی درونی و بیرونی، سکوتی در ناحیه گفتار و سکوتی در ناحیه ذهن. عرفا معتقدند این سکوت، امکانِ لذّت بیشتر، امکان شناخت بیشتر و امکانِ مواجهه با فریب و خطای کمتر با جهان را برایمان فراهم می‌کند. من امّا امروز می‌خواهم از «سخن‌گفتن»…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

آموزه‌های مشکل آفرین و مصالحه‌های روان

گاهی اوقات آموزه‌های دینی، اخلاقی یا عرفی ایراداتی دارند که هر کار می‌کنیم نظراً نمی توانیم ایرادشان را بفهمیم. امّا وقتی پای عمل به آن‌ها می‌رسد، روانمان شروع می‌کند به مقاومت کردن و دست و پای ما را در عمل به آن‌ها می‌بندد. انگار یک جور شهود درونیِ توانمندتر از…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

در میانه اعتماد و بی اعتمادی

به نظر می‌رسد اغلب ما در اعتماد کردن به خودمان یا دیگران، در یکی از این دو موضع آشنا می‌نشینیم: زیاد اعتماد کردن و مطلقاً اعتماد نکردن. انگار برای خیلی از ما ایستادن در میانه این دو نه فقط مطلوب که ممکن هم نیست. ترجیح می‌دهیم کس یا کسانی را…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

خلقت زبان

من اگر خدا بودم، در ابتدای تولّد، آدم ها را با ذهن خالی نمی‌فرستادم توی این دنیا. ذخیره های ژنتیکی و این‌ها به کنار، آن‌ها فقط بخشی از گره‌ آدمیزاد را باز می‌کنند. من اگر خدا بودم می‌دانستم که این زندگی پیچیده‌تر از آن است که آدم‌ها بتوانند بدون کلمات…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

تکثیر احساس گناه

«وای بر ما که … ». به جای این چند نقطه هر چیزی که می‌خواهید بگذارید. مثل اینکه: زندگی می‌کنیم، مهمانی می‌رویم، یک روز با خوشحالی از خانه بیرون می‌زنیم، تفریح می‌کنیم، غذا می‌خوریم و حتی زنده ایم. وای بر ما که زنده ایم و در تکرار این همه رنج…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

آونگ آزادی

نسبت ما آدم‌ها با آزادی و قدرت انتخابمان، یکی از پیچیده ترین وجوه زندگی هر کدام از ماست. یک وقت تا سر حدّ جان برایش می‌جنگیم و یک وقت هم بلاتکلیف می‌مانیم با آن چه کنیم یا بی هیچ دریغ و درنگی از آن می‌گذریم. اسمش را گذاشته‌ام «آونگ آزادی».…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

اختیار در بی‌اختیاری

چون بباید برده را از خواجه‌ای عرضه دارد از هنر دیباجه‌ای چونک دارد از خریداریش ننگ خود کند بیمار و کر و شل و لنگ مولانا در دفتر اوّل مثنوی، لابلای قصه هدهد و سلیمان این دو بیت را می‌آورد. حرف‌های زیادی در این حکایت هست ولی این یکی، چند…
مشاهد‌ه‌ی مطلب