یادداشت‌ها

فعالیت‌های کاذب

ژیژک در کتاب «چگونه لکان بخوانیم؟» در توضیح فعالیت‌های کاذب می‌نویسد: «فعالیت آدم‌ها صرفاً برای تغییر امور نیست، بلکه گاهی اوقات هدفِ فعالیت آن‌ها جلوگیری از وقوع امری است تا بدین ترتیب هیچ چیز تغییر نکند». سپس مثال‌های فراوانی را می‌آورد که در آن‌ها هدفِ فعالیت، نه ایجاد تغییر یا…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

پیچیدگی و آسیب‌پذیری

بارها به این فکر کرده‌ام که یک قطعه الکترونیک به پشتوانه گسترده‌ای از دانش فیزیک، الکترونیک و علم مواد ساخته می شود امّا برای از بین بردن آن  تنها یک جسم سخت مثل یک تکه سنگ یا یک میله آهنی لازم است. مثلاً یک گوشی موبایل محصول هزاران سال دانش…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

روایتِ حیرت و چشم‌انتظاری

تجربه عجیبی است. اغلب شما هم آن را از سر گذرانده‌اید.  اینکه موجودی آرام‌آرام پا به دنیای درون شما بگذارد و بعد یکباره، خودش را جا بدهد میانِ نظمِ زندگی هر روزه و بشود یکی از دلبستگی‌ها و دغدغه‌های شما. تجربه تولّد یک کودکِ نزدیک را می‌گویم؛ فرزند خود شما،…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

داستان‌های نابهنگامی

داشتم کتابِ “جادوهای داستان” حسین سناپور را می‌خواندم که به این تعبیر برخوردم: “داستان‌های نابهنگامی”. سناپور در بخشی از این کتاب به عناصر جادویی در داستان‌های مارکز می‌پردازد و پس از مرور آن‌ها، به سراغ دسته دیگری از داستان‌های او می‌رود؛ داستان‌هایی که هرچند جادویی نیستند ولی عنصر دراماتیکی در…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

معمّای دیگری

پروای دیگری را داشتن، به چه معناست؟ چه زمانی از کسی مراقبت می‌کنیم؟ چه زمانی درد و رنجِ کسی را می‌فهمیم؟ چه زمانی خوشی و شادی دیگری را درک می‌کنیم؟  چه زمانی به راز دیگری پی می‌بریم؟ آیا هیچ وقت به جواب چنین سؤالاتی می‌رسیم؟ وقتی دیگری آنقدر آن بیرون…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

فانتزی دست و پای اضافه

کارن هورنای توی یکی از کتاب‌هاش میگه: «نهایت کاری که روانکاوی می‌تونه انجام بده اینه که دست و پای یک آدم دست و پا بسته رو باز کنه، امّا هیچ وقت نمی‌تونه بهش دست و پای اضافه بده». اغلب ما آدم‌ها امّا مدام دنبال دست و پای اضافه‌ایم، مدام دنبال…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

جهانِ عجیب ویروس‌ها و امیدها

جهان عجیبی است. داری یک گوشه دنیا زندگی‌ات را می‌کنی، یکی بی آنکه بداند ویروسی را از ناکجا با خودش می‌برد و پخش می‌کند توی یک شهرِ خیلی دور. بعد، شهر را قرنطینه می‌کنند. خبرش می‌پیچید توی همه دنیا. شهر بعدی هم از راه می‌رسد. اوّلی ۱۱ میلیون نفر جمعیت…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

میراث مکتوب و ویرانه‌ی کلمات

گاهی اوقات فکر می‌کنم میراثِ مکتوب هر فرهنگ، کارش مراقبت از مفاهیم و کلمات برای نسل‌های بعدی است. آدم‌ها می‌آیند و می‌روند، امّا کلمات باقی می‌مانند و نسل‌های بعدی دوباره باید در آن‌ها خانه کنند، در آن‌ها به دنیا بیایند، عاشق بشوند، زندگی کنند و در نهایت بمیرند. ولی ما…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

نوازش

دیروز همه جا صحبت نوازش کردن بود. از توی کلاس که در میانه فرایندهای ترمودینامیکی گازها رسیدیم به تأثیر صمیمیت بر سیستم ایمنی بدن تا داستان “یک مثقال، یک انبار” فریبا وفی و تا صحبت‌‌های آخر شب با مامان. آخرش دیدم نمی توانم مقاومت کنم. باید می‌نشستم و درباره‌اش می‌نوشتم.…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

روزها که از خواب بیدار می‌شوم دو نفر هستم

روزها که از خواب بیدار می‌شوم دو نفر هستم. یک نفر که بیدار شدن برایش سخت است، بلند می‌شود، صورتش را می‌شوید، دستشویی می‌رود. می‌رود سر کمد لباس‌هاش، به پیراهن‌‌های مختلفش نگاه می‌کند. یکی را بر می‌دارد، می‌گردد و شلوار مناسب آن را پیدا می‌کند و اینقدر این گشتن را…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

کندیِ عاطفیِ ناگزیر

نوعی کرختی، کندی و گیجی عاطفی. این چیزی است که بسیاری از ما بعد از یک دوره تنشِ عاطفی-هیجانی شدید، تجربه‌اش می‌کنیم. چیز بدی هم نیست. روانمان دارد با یکی از آخرین ابزارهایش از خودش و ما مراقبت می‌کند. مختصاتش اینگونه است: دیگر نمی‌توانیم به همه محرّک ها پاسخ بدهیم،…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

بازاندیشی در پیِ حادثه

حادثه در یک لحظه رخ می‌دهد امّا مرزهای معنا و نتایج آن به گذشته‌ای دور و آینده ای نامعلوم کشیده می‌شود. حادثه هرقدر بزرگ‌تر، فهمیدن آن و معنادادن به آن هم دشوارتر. رخداد ترور حاج قاسم سلیمانی چنین چیزی بود. در یک لحظه مشخص رخ داد امّا فهم معنای آن…
مشاهد‌ه‌ی مطلب