نه آنقدر خوب و نه آنقدر بد
گفت: رواندرمانی چه فایدهای برای تو داشت؟ گفتم: شاید یکی از مهمترینهاش این بود که فهمیدم نه آنقدر که فکر
گفت: رواندرمانی چه فایدهای برای تو داشت؟ گفتم: شاید یکی از مهمترینهاش این بود که فهمیدم نه آنقدر که فکر
+ به زمین نگاه کن. باورت میشه که یه روزی رهاش میکنیم؟ ما همین امروزو فرصت داریم. – برای چه
امروز ایرانم درد میکرد، از صبح، شاید هم از دیشب، وقتی کسی از من پرسید: “چرا نمیروی؟ به چه امیدی
زندگی آسان نیست. روبرو شدن با مرگ هم. ما در جهانی پر از چیزهای شکننده زندگی میکنیم، اصلیترینشان هم “بودنِ”
خیال کن که تو را به زمین سپردهاند. خاکِ بارانخورده، دستانت را به ریشههای درخت رسانده، بهار شده، درخت شکوفه
صدایی میشنوم که میگوید بخواب تا مرا ببینی. میخوابم. در خواب صدایم میزند که بخواب تا مرا ببینی. در خواب
منِ فلسفهخوانده که مدام سرِ کلاسهایم از اهمیت تردید و درنگ و دوباره فکر کردن میگویم، وظیفه دارم این را
مسئلۀ کفایت، خورۀ روح است، موریانه است، بختک است، شیطان رجیم است. مسئله کفایت یک غولِ بیشاخ و دم است
رولو مِی، جایی در میانه بحث از رواندرمانی اگزیستانسیال مینویسد: «پذیرفته شدن از سوی دیگری، مثلاً درمانگر، به بیمار نشان
بچه که بودم وقتی صحبت از آخرت میشد، هر کجا، توی خانه یا مدرسه یا هر جای دیگری، یک تصوّر
مسئله نابرابری جدّی است. ما آدمها نابرابر به دنیا میآییم، در نابرابری زندگی میکنیم و در نهایت نابرابر میمیریم. چیزها
مهربانِ قاطع؛ ترکیبی که در آن هم حالِ خودِ فرد خوب است و هم اطرافیانش. مهربانِ قاطع، کسی است که