یادداشت‌ها

خشمی که باید با آن زندگی کرد

گفت: وقتی این روزا کسی با خشم و احساس گناه پیشت میاد با این حس‌هاش چه کار می‌کنی؟ گفتم: احساس گناه رو اغلب می‌شنوم، تحلیلش ‌می‌کنم و  سعی می‌کنم آرومش کنم ولی خشم رو معمولاً کاری بهش ندارم. فقط می‌شنومش و سعی نمی‌کنم آرومش کنم. گفت: چرا؟ خب این خشم…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

در کشاکش امید و ناامیدی

گفت: تمام این روزها من از دوباره امیدوار شدن می‌ترسیدم. توی تمام این سال‌ها، بارها امیدوار شدیم و نشد. هربار وقتی نمی‌شد بیشتر فرو می‌رفتم. بعد می‌دیدم توی صدسال گذشته هر کسی امیدوار شده، یک مدّت بعد از پا افتاده. این بار دیگه جونشو نداشتم. هنوز هم ندارم. امّا کم‌کم…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

وقتی تا‌ب‌آوری روان‌شناختی در گرو عمل اجتماعی است

تاب‌آوری همیشه با تغییر باورها، افزایش ظرفیت روانی، ساختنِ روابط بین‌فردیِ قابل‌اتکا یا کمک گرفتن از متخصصان سلامت روان اتفاق نمی‌افتد. گاهی تاب‌آوری مستلزم عملِ بیرونی و پیوند اجتماعی در سطحی وسیع‌تر است. فردِ جدا یا درون‌نگر تنها تا حدی می‌تواند بقای روانی و سلامت روان خودش را تامین کند.…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

زندگی در میانه‌‎ی بحران

سردرگمی، درماندگی، احساس گناه، خشم، احساسِ مسئولیت، نوسان میان امید و ناامیدی، ترس، مختل شدنِ فعالیت‌های روزمره، رفت و برگشت میان خوش‌بینی و بدبینی، بُهت، نفرت، کینه، میل به انتقام، شرم، احساس غرور، درگیریِ ذهنی وسواس‌گونه، علائم جسمانی ناخوشایند، پرخوری عصبی، اضطرابِ ناگهانی و … . این‌ها بعضی از تجربیات…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

دو گونه فلسفه‌ی زندگی

ما آدم‌ها خیلی وقت‌ها دو دسته‌ایم: دسته‌ای از ما می‌گوییم درد و رنج نکشیم، لذت هم نبردیم، نبردیم. دسته‌ی دیگر می‌گوییم لذت ببریم، رنج‌ هم اگر داشت، آن را می‌پذیریم. تمرکزِ دسته‌ی اول بر کاستن از درد و رنج و رسیدن به آرامش است و تمرکزِ دسته‌ی دوم بر لذت…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

آدم اخلاقیِ شجاع و واقع‌بین چگونه فکر می‌کند؟

این روزها دوباره مسئله‌ی عاشورا در کوچه و خیابان و تقریباً همه‌جا پررنگ شده است. شاید بسیاری از شما هم هر سال وقتی با این حال و هوا روبه‌رو می‌شوید به نسبت خودتان با آن فکر کنید. ممکن است از این مناسک عصبانی باشید، ممکن است به آن بی‌تفاوت باشید،…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

صبر و ترمیم

گاهی مشکلِ بزرگی را حل می‌کنیم و گاهی از پسِ هضمِ یک اتفاق ساده بر نمی‌آییم. خیلی وقت‌ها، مسئله خودِ آنچه اتفاق افتاده نیست، بلکه این ما هستیم که در آن روز، در آن ساعت یا در آن زمان خاص، ناتوان از حل مسئله‌ایم. خیلی وقت‌ها ته‌کشیدن، بی‌میلی، خستگی، کلافگی،…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

غمی نابه‌هنگام و آشنا

گاهی در میانه‌ی یک حال خوب، ناگهان دلتنگی غریبی به سراغت می‌آید؛ غمی آرام که دلت نمی‌آید رهایش کنی. غمی که خیره‌ات می‌کند به سمتی و تا کسی نپرسد “کجایی؟” دست از آن بر نمی‌داری. اما این غمِ بی‌موقعِ کم‌وبیشِ خواستنی از کجا می‌آید؟ غمِ آگاهی از تمام شدنِ این…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

مسئله‌ی پیچیده‌ی “نه گفتن” (توان “نه شنیدن”)

می‌گویند سعی کنید توانِ “نه گفتن” داشته باشید و از خودتان مراقبت کنید. ناتوانی ما در نه گفتن را هم پیش چشممان می‌آورند و نشانمان می‌دهند که چه هزینه‌‌هایی از این بابت می‌پردازیم. تکنیک‌هایی هم برای نه گفتن به ما آموزش می‌دهند. حرف درستی می‌زنند؛ اگر بتوانیم نه بگوییم، از…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

آیا مرگ چیزی برای خواستن باقی می‌گذارد؟

مرگ‌آگاهی به ما چه می‌آموزد؟ می‌گوید نخواه، رها کن و کناره بگیر چون وقتی مرگ هست، هیچ چیزی نمی‌ارزد؟ می‌گوید بخواه، رها نکن، کناره نگیر اما حواست باشد که تا وقتی مرگ هست، هرچیزی به هر بهایی نمی‌ارزد؟ (چیزها را بخواه اما به بهایی معقول و نه با هر رنج…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

گاهی به آسمان نگاه کردن

این روزها که تصاویر رسیده از تلسکوپ جیمز وب، نگاه بسیاری از ما را دوباره به عظمت کیهان دوخته است، پرسشی قدیمی ذهن من را درگیر می‌کند: آگاهی از بی‌کرانگی هستی با ما چه می‌کند؟ چه چیزی را بی‌معنی می‌کند و چه چیزی را باقی می‌گذارد؟ روزهای نوجوانی، وقتی برای…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

(در ایران) ماندن و درمانده نشدن

اوضاع خوب نیست، آینده بیش از اندازه مبهم است و زندگی معمولی هر روز با بحران‌های تازه‌ای روبه‌رو می‌شود. تقریباً همه‌ی ما این سؤال را از خودمان می‌پرسیم که “در این شرایط چه باید کرد؟” آن‌که می‌رود، رفتنش پاسخی است به این سؤال. او می‌رود تا امنیت، آزادی و امید…
مشاهد‌ه‌ی مطلب