یادداشت‌ها

اغلب ما به خودکشی فکر کرده‌ایم/می‌کنیم

خودش را کشت. هیچ‌کس دقیق نفهمید چرا، حتی خودش. این قصه بسیاری از خودکشی‌ها است. خیلی وقت‌ها خودکشی همین‌قدر معماگون باقی می‌ماند. قرار است پیامی به کس یا کسانی منتقل شود؟ قرار است خشمی که هیچ راه دیگری پیدا نکرده، به این شکل ابراز شود؟ فرد از خودش خشمگین و…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

زیستن در این‌جا و اکنون یعنی چه؟

توصیه به زندگیِ اینجا و اکنونی، چیزی بود که تا یک یا دو سال پیش فقط درباره‌اش شنیده‌ و خوانده بودم. اما دروغ چرا، با این‌که فکر می‌کردم معنایش را می‌فهمم، اما نه درک روشنی از آن داشتم و نه امکان تجربه کردنش را. گاهی هم فکر می‌کردم این ایده…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

دولت و استفاده‌اش از کلمه‌ی انسان؛ انسانی که نیست

یکی از هزاران چیزی که در اظهارنظرهای مسئولین کشور عصبانی‌ام می‌کند، استفاده آن‌ها از واژه “انسان” است. مثلاً می‌گویند: “انسان می‌بیند فلان اشتباه وجود دارد” یا “انسان به این نتیجه می‌رسد که عده‌ای سوء نیت دارند”. این انسانی که از آن حرف می‌زنید، کیست یا حتی چیست؟ چرا شجاع نیستید…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

هنرِ رها کردن وهم ها

روز اول عید بعد از چند سال هم‌دیگر را دیدیم. رابطه من و او از آن رابطه‌ها است که فاصله نمی‌شناسند و همیشه حرف برای زدن با هم داریم. گفتم: چه زود داره چهل سالمون میشه. این روزا چه حس و حالی داری؟ چهره‌اش کمی در هم رفت و گفت:…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

آدم نمی‌تواند از خودش جلو بزند

سال که به پایان می‌رسد، بسیاری از ما بی‌آن‌که تصمیم بگیریم، درگیر مرور کردن و ارزیابی کردن می‌شویم و به رسیدن و نرسیدن و به زندگی و مرگ فکر می‌کیم. این روزها در میانه‌ی مرور کردن‌ها و قضاوت‌ کردن‌هایم یک چیز را مدام با خودم تکرار می‌کنم: این‌قدر با خودت…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

بهار و سرخوشی‌های گاه غمناکش

بهار و اعتدالِ هوا بر ما هم مثل گیاهان و حیواناتِ دیگر اثر می گذارد. ما هم مثل همه آن‌ها بدنمندیم و همچون هر جزء دیگری از طبیعت، دگرگونی‌ها تنانه‌ای را در مواجهه با این تغییر فصل تجربه می‌کنیم. اما آگاهی، حافظه و زبان، مواجهه‌ی متفاوتی را با بهار برایمان…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

خودت را درمانده نکن (درباره‌ی همدلی و درماندگی)

گفت: خودت را درمانده نکن. می‌دانم مشکل زیاد است، مسئله‌ها بزرگ و عمیق هستند، و تو هم دلت میخواهد کاش می‌توانستی همه این دردها و غم و غصه‌ها را از بین ببری‌. اما این میلِ تو دلیل نمی‌شود که توانش را هم داشته باشی. مسئله‌ها بزرگ و زیاد هستند، اما…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

گوش سپردن به زنان

از زنان گفتن، کار دشواری است. ما مردها وقتی می‌خواهیم از زنان و زنانگی حرف بزنیم، یادمان می‌رود که چیز زیادی نمی‌دانیم. یادمان می‌رود که تجربه‌ی دستِ اولی از زن بودن نداریم. یادمان می‌رود که هرقدر هم‌دل و همراه، اما در سویِ بهره‌مندترِ بازی ایستاده‌ایم. یادمان می‌رود که گفتن از…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

نبرد ایدئولوژی با واقعیت

ایدئولوژی در آغاز، خود را روایتگر حقیقت (در برابر واقعیت موجود) معرفی می‌کند. از این می‌گوید که جهان در حقیقت چنین و چنان است نه آن‌چه اکنون تصور می‌کنیم یا این‌گونه و آن‌گونه باید باشد نه آن‌چه اکنون هست. ایدئولوژی، واقعیتِ مطلوب خودش را معرفی می‌کند و جان‌های خسته و…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

امید واقع‌گرایانه (یا “چرا دیگه از امید نمی‌نویسی؟”)

گفت: “میشه دوباره امیدوارانه بنویسی؟” گفتم:”چه‌طور؟” گفت: “همیشه توی نوشته‌هات حتی وقتی تلخ‌ترین چیزا رو توصیف می کردی، اون تهِ ته، روزنی از امید بود”. گفتم: “الان یعنی نیست؟” گفت: “اگرم باشه، خیلی ضعیفه. طوری که من نمی‌تونم ببینمش”. گفتم: “خب امیدواری بیهوده می‌تونه خیلی خطرناک‌تر باشه”. گفت: “ولی مگه…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

میشه باهام حرف بزنید؟

راننده اسنپ بی‌مقدمه گفت: “می‌شه باهام حرف بزنید؟” تازه نشسته بودم توی ماشین و کتابی برای خواندن از کیفم بیرون آورده بودم. کتاب را بستم و گفتم: “در مورد چی؟” گفت: “در مورد هرچی، فقط باهام حرف بزنید”. چشم‌هایش دودو می‌زدند و کلافه به نظر می‌رسید. از بلندگوی ماشین آهنگی…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

تقلیل مرارت: باید “من”ی باقی بماند که حقیقت به کارش بیاید

تقریرِ حقیقت (بیان کردن حقیقت) یا تقلیل مرارت (کاهش دادن رنج)؟ این روزها، بارها به این پرسش بر می‌خورم. واقعیتِ آن بیرون بیش از اندازه ناگوار و تحمل‌ناپذیر شده است. باید از آن حرف بزنیم و در گفت‌وگوهایمان از تلخی‌اش بگوییم یا باید سکوت کنیم و مراقب باشیم این گفتن،…
مشاهد‌ه‌ی مطلب