باران شدید بود، آنقدر که برفپاککن دیگر فایدهای نداشت. چراغهای جاده خاموش بودند و آب رسیده بود به کف ماشین. تنها کار ممکن گاز دادن بیوقفه بود. ترسیده بودیم. فکر میکنی چطور از آن جنگل زنده بیرون آمدیم؟ با خاطره تعریف کردن. گذشته را مرور کردیم و خندیدیم؛ بیوقفه مثل فشردن پدال گاز.
دوباره همان زندگی به سراغمان میآید.
در روزهای کرونا، تصور بسیاری از ما این بود که تا مدّتها قرار است سایه احوالی آخرالزّمانی بر جلسات درمان