ADD ANYTHING HERE OR JUST REMOVE IT…

با محمد، کنار ساحل قدم می‌زدیم. روبرویمان، در میانه کوه و دریا و افق، تصویر عجیب و دلنشینی ساخته شده بود: خورشید داشت می‌رفت پشت کوه‌. از افق تا نیمه‌های آسمان، طیفی از نارنجی به آبی و بعد سیاه می‌رسید. ماه، آن بالا در حال طلوع کردن بود و دریا زیر نور خورشیدِ نیمه‌جانِ غروب، می‌درخشید. زیبایی خیره‌کننده این صحنه، بحث‌های من و محمد را آرام آرام از سیاست و دردهای این روزها برد سمت حیرت و طبیعت و کیهان. کمی بعد هر دو ساکت شدیم و در سکوت به قدم‌زدنمان ادامه دادیم. زیبایی این صحنه، کلمه‌ها را می‌بلعید و سکوتی پر از حیرت باقی می‌گذاشت. برای چندمین بار در این ماه‌ها حس کردم طبیعت و زیبایی جهان، هنوز قدرت بیرون کشیدن من از تنگناها و گرفتگی‌هایم را دارد.

شما را نمی‌دانم اما من، این روزها که ناگزیر از بلعیده شدن هستم، ترجیح می‌دهم به جای تلخی و هراس، خودم را به دست طبیعت و جذبه‌هایش بسپارم. مشکلی حل نمی‌شود، چیزی آن بیرون تغییر نمی‌کند، هیچ کس سیاست و تصمیمش را عوض نمی‌کند. من اما بیرون کشیده می‌شوم از زیر آوار و آرام می‌گیرم در دل طبیعتی که همیشه، حتی در تلخ‌ترین زمان‌ها و تاریک‌ترین برش‌های جغرافیا هم کارش را می‌کند؛ طبیعتی که کاری به من و شما و مردان سیاست و اسلحه و جنگ و هیچ چیز دیگری ندارد. من، نقش خودم را هرقدر اندک برای بهبود شرایط انجام می‌دهم اما حواسم هست که خودم هم نیاز به نجات پیدا‌کردن دارم و همانقدر که اخبار و تحلیل‌ها و بیم و امیدها واقعی‌اند، من و طبیعت و اتفاقی که برای من در دل طبیعت می‌افتد هم واقعی هستیم.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من