حرف مهم و قابلتاملی به نظر میرسه ولی توی اون چیزی هست که اذیتم میکنه. انگار روابط انسانی رو زیاده از حد سادهسازی کرده یا اینکه اختیار و آزادی عمل زیادی برای ما آدمها قائل شده. شاید هم ایرادش اینه که وحشت تنهایی و دیده نشدن رو دست کم گرفته. هرچی که هست، موقع خوندنش احساس جالبی نداشتم. شاید هم نگفته مطلقا اینطوری باشید و با این حرف میخواسته بگه از اون یک ذره آزادیتون استفاده کنید، نترسید و کمی هم اگر شده جهان خودتون رو از لای دست و پای آدمها بیرون بکشید. آره، شاید تنها بشه به همین معنای محدود فهمید و قبولش کرد.
روانکاوی به روایت مدرسهٔ دوباتن
دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: آلن دوباتن مترجم: محمود مقدسی ناشر: کرگدن سال انتشار: ۱۴۰۲ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارمتقریباً همۀ ما، از وقتی که به…