می دونی چی عجیبه؟ اینکه زندگی کردن رو که یک کار خیلی عجیب و غیرطبیعیه، ما عادی و طبیعی تجربه می کنیم. ما آدم ها موجودات پیچیدهای هستیم. انگار یک جور مکانیستم خفهکننده حیرت توی آگاهیمون نصب شده. وگرنه چطور میشد بدونِ حیرت مدام زندگی کرد؟ فکرش رو بکن. «هر آن» ممکنه بمیریم و همه چیز، مطلقاً همه چیز برای همیشه تموم بشه. یا ممکنه توی یک روز معمولی، اتفاقی توی زندگیمون بیفته که همه چیز رو یک بار برای همیشه تغییر بده. به نظرت توی چنین جهانی چیز عادی و طبیعی هم وجود داره؟ اصلاً میشه از یک روز عادی توی زندگی صحبت کرد؟ گاهی اوقات فکر میکنم توی یک جور خواب زندگی میکنیم؛ جایی که همه اتفاقات در اوج غریب بودنشون عادی هستن. اینجا هم فرقی با اون نداره. انگار بیداری توی این دنیا، خودش یک جور خوابه. چطور همه این چیزها عادی و باورکردنی میشن آخه؟
دوباره همان زندگی به سراغمان میآید.
در روزهای کرونا، تصور بسیاری از ما این بود که تا مدّتها قرار است سایه احوالی آخرالزّمانی بر جلسات درمان