ADD ANYTHING HERE OR JUST REMOVE IT…

خانه‌ای که خواب آرام ندارد

امروز ایرانم درد می‌کرد، از صبح، شاید هم از دیشب، وقتی کسی از من پرسید: “چرا نمی‌روی؟ به چه امیدی مانده‌ای؟” گفتم: “ماندن یا رفتن مسئله‌ام نیست. مسئله‌ام آزادانه رفتن یا عامدانه ماندن است. مسئله‌ام این است که کجا می‌توانم توی روی خودم بایستم و بگویم من این تصمیم را گرفتم و بهایش را هم می‌پردازم. مسئله‌ام زنده ماندن است، چه جسمی و چه روانی. مسئله‌ام زندگی کردن است و معنایی برای آن ساختن. از خودم می‌پرسم: کجا زنده‌ترم؟ همانجا را انتخاب می‌کنم”.

 کاش هزینه فهمیدن پاسخِ این سوال اینقدر زیاد نبود. کاش می‌شد آزادانه از ایران رفت، آزادانه در جای دیگری زندگی کرد و اگر خواستی، آزادانه و بی‌دریغ برگشت. اما خانه، جای دشواری برای ماندن یا رفتن شده است. بروی، دلبستگی‌هایت بدجوری جا می‌مانند چون نه رفتنت چندان آزادانه‌ است و نه بازگشتنت (اگر بخواهی). بمانی‌ هم، جانت همه‌اش صرفِ تقلای امید ساختن می‌شود و بُهت‌های پیاپی را هضم کردن. خانه جای سختی شده است. سرت را که می‌گذاری از خواب می‌پری.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من