علی‌رغمِ همه این‌ها

همه ما یک «نمی‌توانم» ِ بزرگ گوشه روان‌مان داریم که مدام پایش را می‌کشیم وسط تجربه‌هایمان. از قضا بزرگ‌ترین موفقیت‌های ما زمانی به دست می‌آیند که با مشت و لگد هم اگر شده، دوباره این «نمی‌توانم» را پرت می‌کنیم همان گوشه و به کارمان ادامه می‌دهیم.

منظورم از این حرف، هجویات روانشناسیِ زرد نیست. دنیا پر از سنگ و چوب و تیر و تخته است که هی می‌افتند سر راه آدم. هزار مانع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی هم هست که نمی‌گذارند آدم به آنچه می‌خواهد برسد. همه این‌ها هستند ولی این نمی‌توانمِ اوّل کار، هیچ ربطی به آن‌ها ندارد. نمی توانمِ اوّل کار همه‌اش قصه ایست که ما برای خودمان می‌گوییم. این نمی‌توانم، محصولِ صداهایی است که توی سرمان می‌پیچند و هدفشان چیزی نیست جز تکرارِ ناکامی، کوچک‌تر کردنِ جهانِ تجربه‌های ما و ایجاد حسرت و افسوس.

اشتراک گذاری

نوشتهٔ قبلی
برای ما هم جا هست
نوشته‌ی بعدی
جایی بیرون از برد و باخت
edit_square

آثار دیگر

روان‌کاوی به روایت مدرسهٔ دوباتن

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: آلن دوباتن مترجم: محمود مقدسی ناشر: کرگدن سال انتشار: ۱۴۰۲ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارمتقریباً همۀ ما، از وقتی که به…

کتاب «درآمدی جدید به روان‌شناسی اخلاق»

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: والری تیبریاوس مترجم: محمود مقدسی ناشر: انتشارات آسمان خیال سال انتشار: ۱۴۰۱ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارماخلاق از منظری دیگر از…

جغرافیای تنهایی

مقاله‌ای از دکتر محمود مقدسی درباره فلسفه تنهایی، برگرفته از وب‌سایت و مجله‌ی «نگاه آفتاب»   همه‌ی ما تجربه‌ی تنهایی را داشته‌ایم. گاه از آن گریخته‌ایم و گاه به آن…