گفت‌وگو با زبان غیر مشترک

(تأملی درباره‌ی تفاوت فهم‌ها و گفت‌وگو کردن با زبان غیر مشترک)

اغلب اوقات فکر می‌کنیم مسئله‌ی ما با دیگری، صرفاً اختلاف بر سر درستی یا نادرستی چیزی است و اگر دلیل مناسبی بیاوریم، می‌توانیم او را با خودمان هم‌‌نظر کنیم. اما خیلی وقت‌ها این‌طور نیست و پای تفاوتِ عمیق‌تری در میان است: این‌که ما اصلاً از واقعیتِ یکسانی حرف نمی‌زنیم.

این را اغلب ما در نظر نمی‌گیریم و فکر می‌کنیم همه‌ی ما واقعیتِ مشترکی را تجربه می‌کنیم و با جهانِ یکسانی روبه‌رو هستیم. اما این‌طور نیست. همان‌طور که گاهی درک یک کودک و بزرگسال از اتفاقی واحد، اساساً متفاوت است، میان اغلب ما آدم‌بزرگ‌ها هم چنین تفاوتی وجود دارد. برای همین وقتی با هم صحبت می‌کنیم گویی از دو جهانِ متفاوت حرف می‌زنیم.

این تفاوت به رشد روانی و امکاناتِ عاطفی و شناختی متفاوت آدم‌ها بر می‌گردد. گاهی دیگری اساساً توانِ فهم حرف ما را ندارد و گاهی ما امکاناتِ روانی فهم حرف دیگری را نداریم؛ هرقدر هم که گفت‌وگو یا تلاش کنیم. گویی او با زبانی متفاوت با ما حرف می‌زند.

بله، می‌دانم، ناامیدکننده است. اما هست. چنین تفاوتی وجود دارد و خیلی وقت‌ها باعث گیجی و سرخوردگی ما می‌شود. به اختلاف نظرهای سیاسی شدید این روزها نگاه کنید. رد پای چنین سطوح متفاوتی از درک واقعیت را نمی‌بینید؟

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من