پرسید: وقتی از تنبیه کردن خودمون لذت میبریم، چرا نباید اشتباه کردن برامون جذاب باشه؟
گفتم: آره، میفهمم؛ میل به گناه یا اشتباه، اما نه برای لذتبردن که برای تنبیهشدن.
گفت: آره.
گفتم: میل به تنبیهشدن چیز عجیبیه. انگار اون هم لذتبخشه. تو کاری میکنی که دیگران رنجت بدن یا خودت خودتو رنج بدی و فکر کنی حقته. یک جور رنج کشیدن مجاز و موجّه.
گفت: چرا آدم اینقدر خودویرانگری داره؟
گفتم: شاید چون بودنش مونده روی دستش و نمیدونه باهاش چه کار کنه. شاید چون هیچ وقت با زندگی و این دنیا کنار نیومده و با این کار میخواد ثابت کنه که مال اینجا نیست و قرار نیست توی اینجا آروم بگیره. شاید هم آدم فقط به یک روش لذت نمیبره، شاید بعضی رنجها خودشون یک جور لذتبردن پیچیده باشن.
گفت: میبینی، نمیشه در مورد انسان صحبت کنیم و حرفمون به تناقض کشیده نشه.
گفتم: همینه دیگه. آدم تا آخر عمر برای خودش معما باقی میمونه و وقتی هم که میره، این پرسشو با خودش به اون دنیا میبره. گمونم توی جاودانگی هم آدم مدام میپرسه من کیام و چی میخوام؟