گفتگو و گاه جدلی در روانشناسی و اخلاقپژوهی هست میانِ کسانی که به ویژگیهای مَنِشی و شخصیتی باور دارند و کسانی که معتقدند رفتار ما آدمها را شرایط و جبرِ محیطی تعیین میکنند. پیشتر غلبه با کسانی بود که به شخصیت باور داشتند و میگفتند شخصیت یا همان ویژگیهای کموبیش دیرپایِ فرد را میتوان معیاری برای داوری در مورد او یا پیشبینی رفتارهایش دانست. در سالهای اخیر و به تبعِ تحقیقاتِ فراوان در حوزه روانشناسی اجتماعی، موضعِ شخصیتباوران کمرنگتر شده و شواهد بسیار بیشتری در مورد تأثیر زیاد محیط بر رفتار افراد به دست آمده است. بهگونهای که دیگر میدانیم آدمهای خوب در بعضی موقعیتها رفتارهای بد و سردرگمکنندهای انجام میدهند و آدمهای بدخواه و شرور، در موقعیتهایی دست به رفتارهای انسانیِ تحسینبرانگیزی میزنند. و خب، طبعاً مثل بسیاری از جدلهای علمی، یکی از مهمترین گزینهها رسیدن به نوعی نگاهی جامعنگر بوده است. نگاهی که در آن غلبه با هیچکدام نیست و بسته به شرایط، گاهی تأثیر شخصیت بیشتر میشود و گاهی محیط.
همه اینها را گفتم تا برسیم به شرایطِ امروزمان. شرایطی که در آن، محیطِ بیرونی آرام و باثبات نیست و تحریکِ ناخوشایندِ مدامی در همه روزها و لحظههایمان وجود دارد. در این شرایط، به نظر میرسد تأثیرِ محیط و تحولات آن بر رفتارهای ما بیش از شخصیتی است که پیدا کرده و ساختهایم. این روزها بسیاری از ما، در اثر اضطراب، احساسات و رفتارهایی را از خودمان میبینیم که در طرحِ کلی شخصیتمان جایی ندارند، همینطور هم از دیگران. فشار و ناامنی بیشازحد، دفاعهای روانیِ بسیاری از ما را دچار مشکل کرده یا از کار انداخته است و چیزهایی را در رفتار خودمان و دیگران تجربه میکنیم که انتظارش را نداریم. امّا آیا این رفتارها و این احساسات، از آنِ ماست؟ آنچه تحت فشارِ شدید از ما یا دیگران سر میزند را تا چه حد باید به پای خودمان یا آنها بگذاریم؟ آیا این چیزها، حقایقی پیشتر پنهان بوده که اکنون برایمان آشکار شده یا پاسخهای ترسخوردهای است که از سرِ اضطرار از ما سر میزند؟ پاسخ این است که هم آری و هم نه و بیشتر نه. تا حدّی از فشار و تنش، این شخصیت آدمها است که رفتارهای آن ها را تعیین میکند. امّا از حدّ بیشتری، آدمها شبیه هم میشوند و همه رفتارهای هراسزده مشابهی را انجام میدهد. این روزها، گمانم در چنین جایی ایستادهایم که تا اطلاع ثانوی- تا زمانی که این احساسات و رفتارهای عجیب و غریب، از بدبینی گرفته تا هذیان و بیخیالی و … بخشی از هویتمان نشدهاند- حق داریم این بودنها را به پای خودمان و دیگران نگذاریم و خودمان را برای آنها ببخشیم. این روزها محیط، سختتر، خشنتر و اثرگذارتر از آن است که جای زیادی برای تفاوتهای فردی و شخصیتیِ ما باقی گذاشته باشد. همه داریم شبیه به هم میشویم: ترسیده، وسواسی، چشمانتظار یا بیتفاوت و بدبین و هذیانزده. هنوز خیلی زود است که بگوییم ما اینها هستیم.