روان‌شناسی

خود بودن در حضور دیگری

+ غمگین‌ نباش – نمی‌تونم. مگه دست خودمه؟ + پس برو جای دیگه غمگین باش. – یعنی چی؟ + من الان کار دارم. این‌جا باشی حال من هم بد میشه. این روایتِ اغراق‌شده، صورتِ کلی بسیاری از تجارب ما از کودکی تا اکنون است. به جای غم بگذارید عصبانیت، بگذارید…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

رنج‌های آگاهی و کاربرد مثبت روان‌شناسی

آدم، مثل بقیه‌ی حیوانات نیست، که اگر بود کارش خیلی راحت‌تر می‌بود. غریزه کارش را می‌کرد و به آدم می‌گفت چه کار بکند و چه کار نکند. آدم اما آگاهی پیدا کرد، به زبان آغشته شد، حافظه‌‌اش دیگر صرفاً تصویری نبود و قرار شد در جامعه و روابط پیچیده با…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

تقلیل مرارت: باید “من”ی باقی بماند که حقیقت به کارش بیاید

تقریرِ حقیقت (بیان کردن حقیقت) یا تقلیل مرارت (کاهش دادن رنج)؟ این روزها، بارها به این پرسش بر می‌خورم. واقعیتِ آن بیرون بیش از اندازه ناگوار و تحمل‌ناپذیر شده است. باید از آن حرف بزنیم و در گفت‌وگوهایمان از تلخی‌اش بگوییم یا باید سکوت کنیم و مراقب باشیم این گفتن،…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

مدیریت آسیب در شرایط بحرانی

غمگینم که این حرف‌ها را می‌زنم. اما شاید کمی به کار بیاید. در حین خواندنش یادتان باشد که از پذیرش فعالانه حرف می‌زنم و نه انفعال. ما همان آدم‌هایی هستیم که داریم برای خواسته‌ها و حقوقمان می‌جنگیم ولی هم‌زمان باید تاب هم بیاوریم: وقتی ماشین بعد از ترمزی شدید در…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

وقتی تا‌ب‌آوری روان‌شناختی در گرو عمل اجتماعی است

تاب‌آوری همیشه با تغییر باورها، افزایش ظرفیت روانی، ساختنِ روابط بین‌فردیِ قابل‌اتکا یا کمک گرفتن از متخصصان سلامت روان اتفاق نمی‌افتد. گاهی تاب‌آوری مستلزم عملِ بیرونی و پیوند اجتماعی در سطحی وسیع‌تر است. فردِ جدا یا درون‌نگر تنها تا حدی می‌تواند بقای روانی و سلامت روان خودش را تامین کند.…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

مسئله‌ی پیچیده‌ی “نه گفتن” (توان “نه شنیدن”)

می‌گویند سعی کنید توانِ “نه گفتن” داشته باشید و از خودتان مراقبت کنید. ناتوانی ما در نه گفتن را هم پیش چشممان می‌آورند و نشانمان می‌دهند که چه هزینه‌‌هایی از این بابت می‌پردازیم. تکنیک‌هایی هم برای نه گفتن به ما آموزش می‌دهند. حرف درستی می‌زنند؛ اگر بتوانیم نه بگوییم، از…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

احساسات ناخوشایند در تعامل با دیگران

برای خیلی از ما، بیشتر دیدنِ آدم‌ها یعنی بالا آمدنِ احساساتی گنگ یا ناخوشایند؛ مثلاً حسادت، بی‌کفایتی، احساس خطر، حقارت، تنهایی، ناکامی و بازنده بودن. اغلب ما زندگی‌مان را طوری سامان می‌دهیم که حتی‌الامکان از این احساسات دور بمانیم. یعنی حتی اگر نتوانسته‌ایم خودمان را بپذیریم یا از داشته‌هایمان مطمئن…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

می‌میریم پیش از آنکه خودمان را بخشیده باشیم

ما نه آن‌قدر خوبیم و نه آن‌قدر بد. همه‌ی ما آدم‌هایی معمولی هستیم؛ یکی از هشت میلیارد آدم زنده روی کره زمین که هر کسی هم بشویم، آخرش می‌میریم. همین حقیقت ساده‌ی تکراری، یکی از رهایی‌بخش‌ترین آموز‌ه‌های طول تاریخ است. می‌پرسید چرا؟ پاسخش ساده است: اغلب ما در تلاش برای…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

بازیابی بدن

در سنت‌های دینی و عرفانی و در بسیاری از باورهای عرفی، بدن چندان به دیده گرفته نمی‌شود. اصل روح، نفس یا روان است و بدن محدودیت، ابزار و گاه علت گناه دانسته می‌شود. در این دیدگاه، بدن عَرَضی و اتفاقی است. یعنی هم آن‌چه هست اتفاقی است و هم هر…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

بگذاریم آدم‌ها متفاوت بمانند

آدم‌ها با هم متفاوت‌اند ولی اغلب ما در درونمان به این موضوع باور نداریم. همه‌اش هم از سرِ خودشیفتگی یا جهل نیست. ما برای متفاوت دیدنِ آدم‌ها محدودیت‌های شناختی و عاطفی داریم. یعنی نمی‌توانیم اجازه بدهیم که آدم‌ها مختصاتِ خاص خودشان را داشته باشند، در دسته تک‌نفرۀ خاص خودشان قرار…
مشاهد‌ه‌ی مطلب