ADD ANYTHING HERE OR JUST REMOVE IT…

بقیه هم گرفتارند

خودمان هج کم قِصّه نداریم. برای همین نمی‌گویم همه را مراعات کنیم. نمی‌شود. این روزها دیگر بار خاطر کسی نشدن، اگر نگویم محال، لااقل خیلی دشوار است. یک‌قلمش همین من؛ گاهی آنقدر درگیر قصّه‌های خودم می‌شوم که حالِ عزیزان و نزدیک‌ترین دوستانم را هم نمی‌پرسم. نه فقط حالشان را نمی‌پرسم که گاهی کاری با من دارند و فراموش می‌کنم یا حتی بی‌اجازه باری روی دوششان می‌گذارم.

بعد که اینطور می‌شود، با خودم می‌گویم حواست هست که آدم‌های دیگر هم لااقل مثل تو درگیر اند؟ اگر نیاز داری دیگران انتظارشان را از تو کمتر کنند یا حواسشان به تو باشد، خود آن‌ها هم لابد کم‌و‌بیش همین خواسته را یک‌جایی از تو دارند. به خودت نگاه کن و ببین چطور زندگی پیچ و تاب‌ات می‌دهد، حتماً خیلی‌ها از تو هم گرفتارتراند؛ چه گرفتاری بیرونی و چه درونی.

 آن‌وقت خودم را می‌کشم کنار و می‌گویم اینقدر فقط خودت را نبین. اینقدر مرکزِ عالم نباش. اینقدر تا دستت رسید بارت را نینداز روی دوش این و آن. بله، زورت به دیگران می‌رسد و می‌توانی به روی خودت هم نیاوری، ولی مگر آدم نیستی و نمی‌فهمی آدم بودن یعنی چه؟ اینقدر درد خودت را بزرگ و رنج دیگران را کوچک نبین. روی دیگران بالا نیاور. با آدم‌ها بازی نکن. آدم‌ها را مجبور نکن. کسی را نترسان. آدم‌ها را فریب نده و دستکاری نکن. وقتی دستت می‌رسد به آدم‌ها توجّه کن و با دیگران مهربان باش. خلاصه اینکه اوضاع خوب نیست. بار اضافه نکن. اگر یک زمانی هم حالت خوب بود، نمی‌خواهد سوپرمن یا زورو بشوی، امّا هرقدر که دستت رسید، باری بردار.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من