هر کدام از ما بخشهای سالم و بخشهای آسیبدیدهای داریم. هر کدام از ما خاطراتی از تلخی، ناکامی، آسیبدیدن، بیتوجهی، رها شدن، جدا افتادن و … را از روزهای آغازین زندگی با خودمان داریم که به مدد دفاعهای روانی پنهان یا فراموششان کردهایم.
زمانی که رخداد ناخوشایندی در بیرون اتفاق میافتد، آن بخشهای آسیبدیده فراخوانده میشوند، در کانون تجربههای عاطفی ما قرار میگیرند و به وحشت، اندوه و درماندگی ما دامن میزنند. در این لحظات، توانِ حل مسئله و ابزارهای بزرگسالانهمان از کار میافتند و کودکی میشویم که میکوشد به هر طریقی خود را از این مخمصه بیرون بکشد (مثل این روزهای بسیاری از ما).
آنچه در این واپسروی روانی به کمکمان میآید بخشهای سالمتر و رشدیافتهتر “خود” ما است. سازگاری، بهبود و به زندگی بازگشتن در گروِ یکپارچه شدنِ دوبارهی این بخشهای سالم با بخشهای آسیبپذیر است. این فرایند نیازمند زمان و گاه کمکِ روانشناختی است. کمک روانشناختی یعنی دیگریای که با همراهیاش به فرد امکان میدهد آن بخشهای سالم را دوباره ببیند، تجربه کند و به روزها و لحظاتش بازگرداند.