دیگری، هرقدر هم نزدیک، همیشه معمّاست

نسبت پیچیده، گاه متناقض و اغلب دوسوگرایانه‌ی ما آدم‌ها با یکدیگر همیشه من را به فکر فرو می‌برد. 

ما آدم‌ها مدام از هم دور و به هم نزدیک می‌شویم. گاهی فکر می‌کنیم دیگری را می‌شناسیم، ولی کمی بعد پی می‌بریم که نمی‌شناسیم. فکر می‌کنیم به دیگری نزدیکیم ولی همزمان دور بودنمان را هم می‌بینیم. فکر می‌کنیم دوریم، ولی کمی بعد نزدیکی عمیقی را با او حس می‌کنیم. ما فکر می‌کنیم از هم جداییم، ولی اندکی بعد می‌بینیم که جدا نیستیم. وقتی فکر می‌کنیم با دیگری وحدت پیدا کرده‌ایم، همزمان جدا بودنمان را هم تجربه می‌کنیم. 

ما همیشه در رفت و برگشت با دیگری و شناختن او هستیم. نه می‌توانیم دیگری را فراچنگ بیاریم و نه می‌توانیم رهایش کنیم. رابطه ما با دیگری پروژه‌ای بی‌پایان است. همیشه چیزی ناتمام و گشوده در نسبت ما با او باقی می‌ماند. دیگری هرقدر هم نزدیک و آشنا،  همیشه معما است. دیگری همیشه چشم‌اندازی برای نظر کردن و هر بار چیز تازه، متفاوت یا متناقضی فهمیدن است. ما از بدو تولد تا مرگ با دیگری مسئله داریم. ما “بودنِ همیشه گُنگ با دیگری” هستیم.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من