دنیا شلوغ است. خیلی هم شلوغ است. گاهی فکر میکنم مهمترین کاری که باید بکنیم، خلوت کردنِ جهان از چیزهای بیهوده و زائد است. منظورم از چیزهای بیهوده، چیزهایی نیست که سرِ ما آدمها را گرم میکنند. چه کسی میتواند بگوید چه کاری برای پر کردنِ عمر، ارزشمند است و چه کاری نیست؟ هر کس پیِ هر چیزی که میرود، تا آزار و آسیبی به دیگری نمیزند، ایرادی ندارد. من خوشم نمیآید؟ نیاید. مگر مهم است؟ مگر آدمها به این دنیا آمدهاند تا دلقک یا ندیمه دیگران باشند؟ نه. آدمها آمدهاند که قصه خودشان را بگویند و ظرف عمرشان که لبریز شد، بروند و دنیا را بگذارند برای بعدیها. خلاصه اینکه این چیزها و این کارها، هرقدر هم برای من بیمعنا باشند، بودنشان در جهان بیهوده و زائد نیست.
زائد، دروغ است. زائد هر کاری است که با آن دیگری را استثمار میکنیم، بیهوده هر چیزی است که خودمان به آن باور نداریم و از آن حرف میزنیم، بیهوده حرفِ خالی است، ادّعای بیدلیل است، کلامِ فریبنده پوچ است. بیهوده حرفهایی است که میزنیم تا نگذاریم دیگران باشند، حرف بزنند و نفس بکشند. زائد، تبلیغاتی است که ما را از خودمان بیخود میکند، تصاویری است که حسرت به دلمان مینشاند، خبرهایی است که دلهایمان را میلرزاند و حرفهایی است که عزتنفسمان را میگیرد. زائد هر چیزی است که نمیگذارد راه خودمان را برویم یا بگذاریم دیگری راه خودش را برود. زائد، فریب و خودفریبی است.
حالا میبینید چقدر دنیا شلوغ است؟ چقدر بیهوده شلوغ است؟ چقدر آدم را تلف میکند؟ چقدر زندگی را از زندگی خالی میکند؟ چقدر همه ما بخشی از این شلوغی و عامل آن هستیم؟