صِرف دغدغه یا حتی میزانی از دانش به ما صلاحیت اظهار نظر دربارهی یک مسئله را نمیدهد. تأکید میکنم، صلاحیت، و نه اجازه. ما اجازه داریم در مورد دغدغههایمان حرف بزنیم (و چه خوب که حرف بزنیم و گفتوگو کنیم) اما بهتر است یادمان باشد که صرف دغدغه یا حتی میزانی از دانش، باعث درستی یا حجّیت حرفهایمان نمیشود. ما میتوانیم با دغدغهی زیاد و دانش کم، حرفهای اشتباهِ بسیاری بزنیم و مسائل را بیش از اندازه سادهسازی و تحریف کنیم. شاید در این وضعیت کار درستتر، سکوت کردن، سؤال خوب پرسیدن یا اظهار نظر متواضعانه و همراه با کنجکاوی، “من فکر میکنم”، “شاید” و … باشد.
این روزها که هنگام نوشتن، بیش از هرچیز دیگری دلم میخواهد از دغدغههای اجتماعی و سیاسیام بگویم، مدام این نهیب را به خودم میزنم که مبادا به دام “سادهسازی امر سیاسی” و “آرزواندیشانه فکر کردن دربارهی سیاست” بیفتی. به قدر دانشت حرف بزن و اگر دانشِ چندانی نداری، پروای جهلت را داشته باش. ما پیشتر بهای چنین خطاها و بیپرواییهایی را پرداختهایم. ولی امروز بعضی از سلبریتیها، فعالان اجتماعی و حتی اهالی اندیشهمان، دارند دوباره همین راه را میروند، قاطعانه دربارهی بسیاری از موضوعات حرف میزنند و از دیگران هم درخواست پذیرش و همراهی دارند، بهطوری که اگر کسی موافق آنها نباشد گویی به رنجها و خونها خیانت کرده است.
من این روزها بیشتر میپُرسم، در میان تحلیلها به دنبال کسانی میگردم که حرف حساب بزنند و پیگیرِ نوشتههایشان میشوم و سعی میکنم با خواندنِ کتابها و دیدن فیلمها بیش از تایید دانستههایم، خطاهای فکرم درباره امر سیاسی را پیدا کنم. ما به عنوان شهروند، نیاز زیادی به سنجههایی برای ارزیابی نظرات مختلف داریم و باید بتوانیم این سنجههای سیاسی را بیابیم یا برای خودمان بسازیم.