گذرگاه‌های یکسان و عابران متفاوت

ما خودمان را در مسیری مستقیم و یک‌طرفه تجربه نمی‌کنیم. یعنی اینطور نیست که هر روز یا هر سال با بخش تازه‌ای از درون خودمان آشنا بشویم. سفر درونی هرکدام از ما حرکتی مارپیچی است. بارها و بارها به نقاط واحدی باز می‌گردیم و هر بار با لایه عمیق‌تری از درون خودمان روبرو می‌شویم: بارها به نقص واحدی می‌رسیم و هربار درک متفاوتی از آن پیدا می‌کنیم و بارها اضطراب و تشویش آشنایی را تجربه می‌کنیم و هربار چیز تازه‌ای از آن می‌فهمیم.

هر کدام از ما سفر درونی تودرتو و بی‌انتهایی را از سر می‌گذرانیم که از گذرگاه‌های یکسانی می‌گذرد اما هربار عابر متفاوتی قدم در این گذرگاه‌ها می‌گذارد؛ عابری که درک، تمنا و خواسته متفاوتی دارد. منِ میانسال دوباره به همان پس‌کوچه‌هایی سرک می‌کشم که پیشتر در نوجوانی سرخوشانه و گاه با اضطراب از آنها عبور کرده بودم‌. اینبار اما خودم را به گونه دیگری می‌سفرم. درنگ می‌کنم، آهسته قدم بر می‌دارم، بیشتر تماشا می‌کنم و کمتر می‌ترسم.

اغلب ما تمام عمر چند قصه واحد را زندگی می‌کنیم و واقعیت درونیمان مجموعه از جهان‌های دم‌به‌دم تازه نیست‌. آنچه در تکرار این قصه‌ها رخ می‌دهد، تفاوت تجربه درونی راوی آن‌ها است. گاه این راوی خسته‌تر و سرگشته‌تر از پیش است و گاه امیدوارتر و عمیق‌تر. به همین دلیل، جای تعجب نیست که در میانسالی با بحران‌ها و پرسش‌هایی شبیه نوجوانیمان روبرو شویم. ما در دل همان قصه‌ها و در گذر از همان محله‌های آشنا هستیم. اینبار اما فرصت آن را داریم که چیزها را به گونه متفاوتی بفهمیم و تجربه کنیم.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من