شاعری در درونش بود، قابله‌اش بودم من

برچسب ها:  تأملات تنهایی محمود مقدسی

گفت: کتابی هستم که کسی نمی‌خواندش. صفحاتی خالی از کلمه‌ام. واژه‌هایی بی‌معنی‌ام. آخر چرا باید باشم؟

این را فقط او نمی‌گفت. حنجره‌های بسیاری همین کلمات را به گونه‌ای دیگر ادا می‌کردند‌. سکوتِ بسیاری کسان هم‌ آبستنِ چنین کلماتی بود‌.

پرسید: تو می‌دانی؟

گفتم: کسی هست، کسی هست که ما را بخواند. زمین، بیهوده فراخ نیست. بزرگ است آن‌قدر که برای هر کس هم‌صحبتانی باشد‌. زمین بزرگ است و کسانی در انتظار شنیدن ما هستند. ما، تنهاییم چون پای سفر کردن و نای گفتن نداریم. باید بگوییم و سفر کنیم.

گفت: فریب است.

گفتم: آن‌که جُسته، یافته. آدم‌ها از دل قرن‌ها به هم رسیده‌اند. صلا داده‌ و صدا شنیده‌اند. تنهایی را منتهایی است و سکوت را پایانی.

گفت: تو می‌فهمی چه می‌گویم؟

گفتم: می‌کوشم.

کتابش را گشود. خواندنی بود. چه گرد و خاکی گرفته بود حنجره‌ی کلماتش. شاعری در درونش بود، قابله‌اش بودم من.

اشتراک گذاری

نوشتهٔ قبلی
تصویر غروب
نوشته‌ی بعدی
می‌میریم پیش از آنکه خودمان را بخشیده باشیم
edit_square

آثار دیگر

روان‌کاوی به روایت مدرسهٔ دوباتن

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: آلن دوباتن مترجم: محمود مقدسی ناشر: کرگدن سال انتشار: ۱۴۰۲ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارمتقریباً همۀ ما، از وقتی که به…

کتاب «درآمدی جدید به روان‌شناسی اخلاق»

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: والری تیبریاوس مترجم: محمود مقدسی ناشر: انتشارات آسمان خیال سال انتشار: ۱۴۰۱ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارماخلاق از منظری دیگر از…

جغرافیای تنهایی

مقاله‌ای از دکتر محمود مقدسی درباره فلسفه تنهایی، برگرفته از وب‌سایت و مجله‌ی «نگاه آفتاب»   همه‌ی ما تجربه‌ی تنهایی را داشته‌ایم. گاه از آن گریخته‌ایم و گاه به آن…