روزی از جنس سکوت

روز تولد روز گیج‌کننده‌ای است. ظاهراً فرقی با روزهای دیگر ندارد و تنها یک مبدأ یا نشانه‌گذاری زمانی است که قبل و بعدی را می‌سازد. اما این روز عملاً با روزهای دیگر فرق دارد و کاری با من می‌کند: من را درگیرِ بودنم و خاطره‌هایم می‌کند و می‌اندازدم روی دورِ تندِ مرور کردن. روز تولد، من را درگیر تنم می‌کند، درگیر رابطه‌هایم، درگیر داشته‌هایم و درگیر آینده و نیامده‌هایم. روز تولد، من را با خودم روبرو می‌کند؛ با منی که تصمیماتی گرفته‌‌ام و در میانه بده‌بستان با جهان، چیزی از خودم ساخته‌‌ام. روز تولد، من را درگیر حیرتِ بودن و آگاهی داشتن می‌کند و سوال‌های بی‌پاسخم را پیش چشمانم می‌آورد.

روز تولد برای من بیش از هرچیز از جنس سکوت است: نمی‌دانم چه حسی دارم. دقیق نمی‌دانم به چه چیزی فکر می‌کنم و گاهی حتی مضطراب می‌شوم از توجه دیگران به خودم. روز تولد سال‌ها است که برای من، روز سکوت و تماشا است. در این روز، تماشاچی‌ترینم و به خودم از بیرون نگاه می‌کنم.

امشب، در پایان این روزِ سکوت، تصویری مدام در ذهنم تکرار می‌شود؛ تصویر قطره‌ای رنگی که می‌افتد توی آب یک استخر خیلی بزرگ و در چشم بر هم زدنی محو می‌شود و به بی‌رنگی بقیه آب در می‌آید.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من