اغلب ما خیال میکنیم که جهان درونی داریم و در تنهایی به خودمان فکر میکنیم و برای خودمان وقت میگذاریم. بسیاری از ما در این لحظات صرفا مسائل جهان بیرون را میآوریم درون خودمان و مشغول آنها میشویم. به شغلمان فکر میکنیم و خطرها و فرصتهای پیش رویش، به داشتههایمان و ارزش و بهایشان، به آدمهای دور و برمان و واکنشهایشان و … . ما در تنهایی به چیزهایی فکر میکنیم که بهنحوی با ما مرتبطاند، اما به خودمان، به آن هسته درونیترِ این چیزها و اتفاقات فکر نمیکنیم: به اشتیاقها و ترسهایی که ما را میسازند، به خواستههای عمیقی که کامیابمان میکنند ولی رهایشان کردهایم، به سرگشتگیهایی که باید کاری برایشان کرد، به خوشیهای عمیقی که باید برایشان جنگید و … . بله، چیزی بیش از آن انسانِ در رابطه با دیگران وجود دارد؛ موجودی که میتواند مورد خطاب ما باشد و نیست. اغلب ما با آن آدمی همنشینیم که همنشین دیگران است. اما در درون همه ما کسی هست که جدای از دیگران و جدای از جهان بیرونی، در سکوت زندگی میکند و نیازمند دیده شدن است. به خود فکر کردن، با خود بودن و به خود پرداختن یعنی همدلانه به نجواهای این صدای کمتر شنیده شده گوش دادن. راستش خود من هم که این حرفها را میزنم، با این همنشینیِ درونی غریبهام و آن را درست نمیشناسم. اما به تجربه فهمیدهام که جهان بیرون را دوباره در درون زیستن و به گفتگوهای بیرونی ادامه دادن، با خود بودن نیست. کمکم در این دوره از عمر، احساس میکنم با خود بودن و با خود نشستن شفابخش است اما چیزی است که لااقل من هنوز بلد نیستم.
روانکاوی به روایت مدرسهٔ دوباتن
دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: آلن دوباتن مترجم: محمود مقدسی ناشر: کرگدن سال انتشار: ۱۴۰۲ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارمتقریباً همۀ ما، از وقتی که به…