وقتی به ماجرای MeToo در فضای ایرانی نگاه میکنم، نکاتی به ذهنم میرسد که تصوّر میکنم بسیاری از ما با آنها روبرو هستیم. در ادامه به اختصار به بعضی از این موارد اشاره میکنم:
- کیفیت پیگیری اخبار
بسیاری از ما، این اخبار را با آمیزهای از حقیقتطلبی، دغدغه اخلاقی، خشم، پرخاشگری، دیگرآزاری و میزانی از لذتجویی جنسی، پیگیری می کنیم. طبیعی هم هست. آدم است و انگیزههای پیچیدهاش. امّا باید در حینِ پیگیری و ترویج این اخبار، حواسمان به خودمان هم باشد. توجّه به این انگیزه ها و چگونگی پیگیری و نشرِ این اخبار، بخشی از وضعیتِ اخلاقیِ مرتبط با آنهاست.
- سردرگمی مفهومی
واقعیت این است که تازه بودنِ فضای چنین مباحثی باعث شده است، دستمان از بسیاری از مفاهیم لازم برای بحث درباره این موضوعات خالی باشد. واقعاً چه چیزی بخشی از یک رابطه طبیعیِ همراه با دوسوگرایی است؟ محدوده حریم خصوصی افراد کجاست؟ چه چیزی تعدّی به شمار می آید؟ تجاوز به چه رفتاری می گویند؟ و … . در بسیاری مواقع، فضای هیجانی حول این مباحث، امکانِ مفهوم پردازی دقیق را از ما میگیرد و با آمیختن مصادیق مرتبط و نامرتبط، از اعتبار همه آن ها می کاهد.
- ماجراجویی و پرخاشگری یا آگاهیبخشی، مراقبت و بازداری؟
همیشه فارغ از صحت و سقم مجموعهای از اتفاقات، باید از خودمان بپرسیم که پیگیری آنها چه کارکردی دارد؟ قطعاً بخشی از آن، استیفای حقوق تضییع شده قربانی و حمایت عاطفی و مراقبت از او است. امّا به نظر می رسد غایت مهمتر در این مباحث، ایجاد فضایی است که در آن هم تعدّیکنندگان و هم قربانیان، آگاهی بیشتری پیدا کنند: از یک سو فردِ متجاوز یا تعدّی کننده از کیفیت رفتارش، تبعات سوء ویرانگر آن و همینطور نتایجِ حقوقی و اجتماعی ناشی از رسوایی آن باخبر بشود تا جای کمتری برای خودفریبی داشته باشد و مکانیسمهای همدلی و ترسِ از تنبیه، تا حدّی او را از چنین رفتاری باز بدارند. از سوی دیگر، قربانی نیز احساس امنیت و پذیرفته شدن را تجربه کند؛ احساساتی که به او کمک می کند تا حدّی از پسِ هضمِ این تجارب تروماتیک برآید و تا جای ممکن به زندگی عادی برگردد. اولویت در اینجا با ایجادِ فضایی برای گفتگو درباره حقوق و اخلاقِ حاکم بر مناسبات جنسی است و نه ماجراجویی و تخریب و پرخاشگری؛ چیزی که اغلبِ ما در موردِ آن اشتباه میکنیم.
- ضرورت تعلیق داوری در عینِ نشان دادن واکنشِ مناسب
به نظر می رسد به دلیل اندک بودنِ اطلاعاتمان باید تا حدّ امکان داوریِ اخلاقیمان را تعلیق کنیم. اغلب ما با آثار اصغر فرهادی آشنا هستیم و چندلایگی و تودرتویی مناسباتِ انسانی را در آثار او دیده ایم. موارد #من_هم نیز، قطعاً پیچیدگیهای خاص خود را دارند و باید تا حدّ ممکن از قضاوتکردنِ قربانی ( اینکه چرا رفته و … ) و قضاوت کردنِ قربانیکننده بپرهیزیم. در چنین فضایی، بسیاری از ما مستعد نوعی اخلاقیگری هستیم؛ یعنی داوری اخلاقی با معیارهای بسیار سختگیرانه و دوگانه. بسیاری از ما بر اساسِ نوعی دوپارهسازی کودکانه دست به داوری می زنیم و عالَم را به خوب ها و بدها تقسیم می کنیم. پریشانیِ عاطفی و جنسیای که دو سوی این رابطه های متعدّیانه گرفتارش شدهاند، چیزی است که تقریباً همه ما نیز گرفتارش هستیم و نباید سعی کنیم با داوریهای اخلاقی تند و تیز، خودمان را مبرّا کنیم و از پذیرش چنین تکانه ها و رفتارهایی در خودمان سر باز بزنیم.
- پرسش از امکانهای بدیل
فارغ از همه اینها باید در موردِ جایگاه اخلاقی و ضرورت ِافشای این اطلاعات در فضای مجازی هم گفتگو کنیم. فضای مجازی، گاه کیفری غیرمتناسب را به دنبال دارد و گاه باعث نقض غرض میشود و آسیب اخلاقی را تشدید می کند. راستش هنوز شأن حقوقی و اخلاقیِ این افشاگریها برای کسی مثل من روشن نیست. امّا این را می دانم که در برخی موارد، چاره ای جز این کار باقی نمانده و این تصمیم، بخشی از پروسه بازیابی روانی و بازگشت به زندگی عادی است. امّا باید احتیاط کرد و در لوایِ مقابله با خشونت، به خشونتی از نوعی دیگر دامن نزد. مرزها باریک و مبهماند. برای همین نیاز به گفتگوی بیشتری در مورد مختصّات طرح این موضوعات داریم.