فروید مقاله کوتاه و خواندنی ای دارد به اسم “recommendation to physicians practicing psychoanalysis” که در آن بر اساس تجربههای شخصی اش در درمان اختلالات روانی، توصیه ها و راهکارهایی را به روانتحلیلگران پیشنهاد می کند. اغلب این توصیه ها علاوه بر رواندرمانگران، تقریباً به کار همه می آیند. یکی از آن ها مسئله ایست که به نظر می رسد هر رواندرمانگری با آن روبروست: دغدغه به یاد سپردن نامها، اتفاقات و رویدادهایی که مراجعان متعددش برای او تعریف می کنند. فروید میگوید بیماران انتظار دارند شما حرفهایشان را به یاد داشته باشید و نکاتی را که گفته اند فراموش نکنید تا بتوانید بر اساس سیرِ حرفها و گفتههایشان به آنها کمک کنید. خود درمانگر هم از خودش انتظار دارد این چیزها را به خاطر بسپارد تا از آن ها در فهم ساختار شخصیت و سرشت اختلالات و مسائل مراجع بهره بگیرد. با این همه، همیشه خطر فراموشی یا حتی جابجا شدن قصههای مراجعان مختلف و به هم آمیختن آن ها در ذهن درمانگر هست. فروید می پرسد:” پس درمانگر چه باید بکند تا از پسِ به خاطر سپردن اسامی و اتفاقات زندگی مراجعان مختلفش برآید؟ قاعدتاً باید تکنیک و ترفندی برای این کار وجود داشته باشد”.
فروید همان ابتدا پاسخ قاطعی می دهد: “بهترین ترفند این است که از هیچ ترفندی استفاده نکنید”. فروید در توضیح این حرفش دلایل مختلفی هم می آورد. مهمترین آنها این است که تلاش آگاهانه درمانگر برای به خاطر سپردن اسامی و اتفاقات باعث نوعی توجّه گزینشی می شود و این توجّه گزینشی دستاوردهای قاعده بنیادین روانکاوی یعنی “تداعی آزاد” مراجع را از میان می برد. همین که درمانگر سعی می کند چیزهایی را به خاطر بسپارد، انتظاراتش وارد ِ کار می شوند، توجهش جهت می گیرد، چیزهایی را به ناگزیر با مقولات ذهن خودش تفسیر می کند تا به یاد بسپارد، و بخش هایی را هم که در آن لحظه به نظرش بی اهمیت رسیده اند فراموش می کند. در حالی که به عقیده فروید، بسیاری از نکات مهم در ساعت های بعد و در خلال فکر کردن به همان جزئیات بی ربط (در کنار سایر چیزها) برای درمانگر روشن می شوند. خلاصه اینکه اگر مراجع قرار است قیدی بر حرف هایش نزند و هر چه را به ذهنش می رسد بگوید، درمانگر هم نباید قیدی بر شنیدن و توجهش بگذارد تا مطلوبِ تداعی آزاد در درمان حاصل شود.
امّا قبول. فرض کنیم که درمانگر واجد چیزی از جنس یک “توجه سیّال” باشد؛ توجهی که با تداعی آزاد مراجع به این سو و آن سو می رود. امّا با آن فراموشی چه باید کرد؟ فروید پاسخ روشنی می دهد: “باید به حافظه ناهشیار خود اتکا کنیم”. درمان روانکاوی اصلاً با تمرکز بر ناهشیار شناخته می شود (در برابر بسیاری دیگر از درمان های روانشناختی که تمرکزشان بر هشیاری و آگاهی است). می گوید چیزهای زیادی ممکن است از آگاهی شما خارج بشوند و به شکل منظم و سامان یافته در دسترس هشیاریتان نباشند، امّا آن چیزها در جایی از ذهن (و به تعبیر فیزیولوژیکش در جایی از مغز) ثبت شده اند. تنها لازم است مراجع حرفی بزند یا تداعی ای بیاورد که به آن ربط داشته باشد. آن وقت تقریباً همه چیز را به یاد خواهید آورد. به تعبیری عملکرد این حافظه ناهشیار مثل لینک های یک صفحه اینترنتی است. دنیایی اطلاعات، خارج از صفحه اصلی در اختیار شماست و در این صفحه تنها نشانی از آن ها وجود دارد. تا بر روی یک لینک کلیک می کنید، آن اطلاعات به صحنه اصلی می آیند. خلاصه اینکه فروید می گوید باید از طریق ناهشیارتان با ناهشیار مراجع روبرو شوید و در به یادسپاری هم، بخش عمده کار را به ناهشیارتان بسپارید. توجهتان را رها کنید و دغدغه فراموشی نداشته باشید.
حالا این حافظه ناهشیار که فروید می گوید، مابه ازای مغزی دارد و یکی دو قسم از اقسام حافظه در آن دخیل اند. امّا نکته جالب توجه توصیه فروید این است که خیلی وقت ها باید دغدغه به یادسپاری، نوشتن و ثبت کردن را کنار گذاشت. نوشتن و ثبت کردن ضروری است امّا باید به ذهن خودمان هم اعتماد کنیم. هر چه بیشتر از این ظرفیتش بهره بگیریم، توانایی مدیریت کردن و به خاطر سپردنش بیشتر می شود.
راستش این حرف ها برای من که مدام دغدغه ثبت کردن دارم خیلی دلنشین بود. گاهی اوقات این دغدغه به خاطر سپردن و ثبت کردن، آدم را در حین یک مطالعه یا ارتباط یا گفتگو کند و بی رغبت می کند. اگر شما هم مثل من هستید توصیه می کنم سری به این مقاله بزنید و توصیه های دیگر فروید را هم بخوانید.