توانِ فهمِ همین حکمت‌های ساده تکراری

اگر مرگ، پیش از فرارسیدنِ آن زندگی واقعی از راه برسد چه؟ اگر همان‌وقت که منتظریم تا بالاخره یک روز همه چیز درست بشود، مرگ بی‌هوا خودش را نه به دیگران، که به ما برساند چه؟ اگر وقتی گرمِ مقدّمه‌چینی برای کامیابی و زندگیِ خوش هستیم، مرگ سر راهمان بایستد، چه؟

همین پرسش‌های ساده، همین حرف‌های تکراری، همین چیزها که از قدیم همه گفته‌اند. این روزها دارم همین چیزها را با خودم تکرار می‌کنم و تازه دارم سر از این حرف‌های تکراری در می‌آورم. با خودم می‌گویم چطور این همه سال، همه این چیزها را می‌شنیدم و خیال می‌کردم می‌فهمم؟ راستش باید سنّی از آدم بگذرد تا حکمتِ این چیزها را درک کند. بیست و چندسالگی که سنّ فهمِ این چیزها و فکر کردن به این سؤالات نیست. آن‌ موقع، اسم مرگ که بیاید، یا دل آدم به لرزه می‌افتد و یا بالکل نادیده‌اش می‌گیرد. تازه سی و چند سالگی به بعد است که فرصتِ فکر کردن به مرگ را پیدا می‌کنی: فرصتِ فکر کردن به مرگ و همزمان به زندگی، نترسیدن از مرگ و دست نکشیدن از زندگی، پناه نگرفتن از مرگ و خواستنِ زندگی. انگار یک جور ظرفیتِ وجودیِ تازه است. درونت جا پیدا می‌کند برای فهمِ این حرف‌های ساده تکراری. آن‌وقت اگر کسی بگوید «در مقدّمه زندگی نمان»، سر تکان می‌دهی و می‌گویی: «می‌فهمم». وقتی زیاد در مقدّمه مانده باشی و هیچ‌وقت آن زندگیِ رؤیایی‌ات شروع نشده باشد، تازه به حکمتِ این حرف پی می‌بری. تازه می‌فهمی که زندگی جای مقدّمه چینی و انتظار کشیدن نیست. می‌فهمی زندگی همه‌اش همین است و باید خانه کنی در همین لحظه حال و با همه تلخی و شیرینی‌اش در آن حاضر باشی.

راستش پیش‌ترها از بزرگسالی می‌ترسیدم و به آن بدبین بودم. امروز امّا فکر می‌کنم زندگی، تازه از همین سال‌ها است که آغاز می‌شود و اگر کسی بگوید: «خب، تا نیمه مسیر آمده‌ای»، می‌گویم:« نه. تازه در شروعش ایستاده‌ام. زندگی وقتی است که آدم از باور کردنِ دروغ‌های دیگران و دروغ گفتن به خودش دست می‌کشد. من تازه دارم خودم را از زیرِ آوارِ یک دنیا دروغ و قصه بیرون می‌کشم. تازه از مقدّمه‌چینی‌های خیالی‌ام دست کشیده‌ام و هرقدر هم عجیب، تازه دارم زندگی می‌کنم».

راستش فکر می‌کنم این نه فقط قصه من، که قصه بسیاری از آدم‌هایی است که پی برده‌اند مقدّمه‌چینی برای متنی که اساساً وجود ندارد، بیهوده‌ترین کارِ دنیا است.  این، بصیرتی است که بعید می‌دانم کسی جوان‌تر باشد و بتواند آن را عمیقاً درک کند.

اشتراک گذاری

نوشتهٔ قبلی
نوشته‌ی بعدی
آیا این‌ها، ما هستیم؟
edit_square

آثار دیگر

روان‌کاوی به روایت مدرسهٔ دوباتن

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: آلن دوباتن مترجم: محمود مقدسی ناشر: کرگدن سال انتشار: ۱۴۰۲ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارمتقریباً همۀ ما، از وقتی که به…

کتاب «درآمدی جدید به روان‌شناسی اخلاق»

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: والری تیبریاوس مترجم: محمود مقدسی ناشر: انتشارات آسمان خیال سال انتشار: ۱۴۰۱ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارماخلاق از منظری دیگر از…

جغرافیای تنهایی

مقاله‌ای از دکتر محمود مقدسی درباره فلسفه تنهایی، برگرفته از وب‌سایت و مجله‌ی «نگاه آفتاب»   همه‌ی ما تجربه‌ی تنهایی را داشته‌ایم. گاه از آن گریخته‌ایم و گاه به آن…