امکانِ تغییر

«فرصتی برای تجربه کردن احساسات خود». این چیزی است که چند روز اخیر ذهنم را به خودش مشغول کرده.  امروز صبح به این فکر می‌کردم که تغییر محصولِ همین امکانِ تجربه کردن احساسات است. وقتی این امکان را پیدا می‌کنیم یا به خودمان این امکان را می‌دهیم که احساساتمان را چنان که هست تجربه کنیم، آن وقت آرام آرام به جایی می‌رسیم که تغییر برایمان بدل به انتخابی مطمئن یا ضرورتی ناگزیر می‌شود. مثلاً کودکی که هیچ وقت امکان تجربه بی‌واسطه احساس درماندگی اش را نداشته و مدام با حضورِ خواسته یا ناخواسته والدینش از این احساس رهایی پیدا کرده، هیچ‌گاه در آستانه تغییری بنیادین و بدل شدن به خودی مطمئن‌تر و بی پرواتر قرار نمی گیرد. تنها آن زمان که ناگزیر از مواجهه با این احساس می‌شود یا تنها آن‌گاه که فرصتِ انتخابِ چنین تجربه ای را پیدا می‌کند، خود را در آستانه تغییری می‌یابد. احساسِ وحشت آفرین درماندگی، بدل به تجربه عاطفی بلاواسطه ای می‌شود که می‌توان آن را تاب آورد. کمی بعد، او فرصت فکر کردن به این تجربه را پیدا می‌کند و خود را در آستانه جهان تازه ای می‌یابد. جهانی که در آن، افقِ وحشت آفرین درماندگی از میان رفته و وابستگیِ آسیب‌زای او به پدر و مادرش کاهش یافته است. 

یا ترس ما از فقدان را در نظر بگیرید. وقتی برای اوّلین بار می‌توانیم با فقدانی واقعی در زندگی‌مان مواجه شویم، دردهایش را به جان بخریم و به معنای چنین اتفاقی در روانمان پی ببریم، در آستانه دنیای تازه ای می‌ایستیم که در آن، فقدان نه آن ضربه هولناک فرجامین، که تجربهای ناگزیر امّا تاب آوردنی می‌شود. از پسِ این تجربه، سوژه‌ی متفاوتی زاده می‌شود که امکانِ همنشینی با فقدان را به دست آورده، از آن فاجعه نمی‌سازد و می‌داند زندگی در پسِ فقدان‌های گوناگون به مسیر خود ادامه می‌دهد. 

غم را بی‌واسطه تجربه کردن، شادی را بی‌وحشت در آغوش کشیدن، ترس را بی‌نقاب زیستن و در پسِ همه این‌ها ماندن و تاب آوردن، این است عصاره امکانِ تغییر. تا فرصت تجربه کردن بی‌واسطه احساساتمان را پیدا نکنیم، جهان برایمان دنیایی است آن بیرون که واقعیتی مستقل از ما دارد و کامیابمان می‌کند یا نمی‌کند. همچون مادری که گویی خواست خودش را دارد و ما طفیلی و نیازمندِ مطلق او هستیم. در پسِ تجربه کردن احساسات خود است که می‌توانیم در میانه امکان‌های کامیابی یا ناکامی، فرصت انتخاب کردن را تجربه کنیم. خود برآمده از دل این تجربه یکسره آزاد و رها نیست، امّا نوعی امکانِ گزینش و تغییر خویشتن را پیدا کرده است.

اشتراک گذاری

نوشته‌ی بعدی
به مِه فکر می‌کنم
list

آخرین مطالب

فیلم «Close»

نام فیلم: Close (نزدیک) (۲۰۲۲) فیلمی زیبا و عمیق از دوستی دو نوجوان. لئو و رمی سیزده ساله تعطیلات تابستانی طولانی را در صمیمیت معصومانه می‌گذرانند، اما در سال تحصیلی،…

فیلم «Dogville»

نام فیلم: Dogville فون‌تریه در این فیلم، رفتارهای تمامیت‌خواهانه‌ و منفعت‌طلبانه‌ی انسان را بی‌رحمانه کنکاش کرده و به تصویر می‌کشد. او به کاراکترهایش فرصت بی‌رحمی و قصاوت در حق دیگری…

فیلم «مُهر هفتم»

“مُهر هفتم” (The Seventh Seal)، اثری بی‌همتا از کارگردان معناگرای سوئدی، “اینگمار برگمان” است. فیلم در مورد یک شوالیه است که در کنار ساحلی به تنهایی مشغول بازی کردن شطرنج…

فیلم «کشتن مرغ مقلد»

نام فیلم: کشتن مرغ مقلد داستان: داستان در شهر کوچکی اتفاق می‎افتد، و از نگاه دختر یک وکیل سفیدپوست روایت می‌شود که دفاع از جوان سیاه‌پوستی را به عهده گرفته…

فیلم «Whiplash»

نام فیلم: Whiplash داستان: پسری در راه رسیدن به موفقیت در زمینه‌ی موسیقی (به‌عنوان یک درامر)، با استادی سخت‌گیر و خشن روبه‌رو می‌شود، که با فشار آوردن و ایجاد انگیزه‌ی…