امید

امید واقع‌گرایانه (یا “چرا دیگه از امید نمی‌نویسی؟”)

گفت: “میشه دوباره امیدوارانه بنویسی؟” گفتم:”چه‌طور؟” گفت: “همیشه توی نوشته‌هات حتی وقتی تلخ‌ترین چیزا رو توصیف می کردی، اون تهِ ته، روزنی از امید بود”. گفتم: “الان یعنی نیست؟” گفت: “اگرم باشه، خیلی ضعیفه. طوری که من نمی‌تونم ببینمش”. گفتم: “خب امیدواری بیهوده می‌تونه خیلی خطرناک‌تر باشه”. گفت: “ولی مگه…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

در کشاکش امید و ناامیدی

گفت: تمام این روزها من از دوباره امیدوار شدن می‌ترسیدم. توی تمام این سال‌ها، بارها امیدوار شدیم و نشد. هربار وقتی نمی‌شد بیشتر فرو می‌رفتم. بعد می‌دیدم توی صدسال گذشته هر کسی امیدوار شده، یک مدّت بعد از پا افتاده. این بار دیگه جونشو نداشتم. هنوز هم ندارم. امّا کم‌کم…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

علم، امید، جهل

آیا پیشرفتِ علم جایی برای امید باقی می‌گذارد؟ در جهان ما امید نیازمند نوعی عدم قطعیت یا جهل است(۱)؛ اگر مطمئن باشیم آن‌چه را می‌خواهیم به دست نخواهیم آورد(۲)، امید چه معنایی دارد؟ اگر مطمئن باشیم آن را به دست خواهیم آورد باز هم جایی برای امید باقی نمی‌ماند. این…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

زندگی در حیرت

در نوجوانی و جوانی، به زندگی و بودن در این جهان که فکر می کردم، از دریچه‌ی حیرت و سرگشتگی و امید بود. حیرت‌زده می‌شدم از این‌که هستم و جهان وجود دارد، سرگشته بودم و نمی‌دانستم حالا با این زندگی چه باید کرد و امید داشتم به فهمیدن و یافتن…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

همیشه چیزی بیرون می‌ماند

همیشه چیزی بیرون می‌ماند و هیچ‌گاه نمی‌توان همه چیز را با هم داشت. این، بخشِ مهمی از واقعیتِ زندگی ما آدم‌ها در این دنیا است. همیشه ناگزیریم دست به نوعی مصالحه بزنیم. یعنی یک سری چیزهای مهمتر یا “در این زمان” مطلوب‌تر را نگه داریم داخل مرز و یک سری…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

زخم هایی که می‌مانند، حتی به اندازه‌ی یک رد

پرسید: یعنی زمانی می‌رسه که من دیگه اینطوری نباشم؟ دیگه این‌قدر نترسم؟ دیگه این‌قد نگران این موضوع نباشم؟ گفتم: امیدوار شدی؟ گفت: آره. با گفت‌وگوهامون امیدوار شدم. گفتم: چی میشه اگر این‌قدر تغییر کنی؟ گفت: خیلی آروم می‌شم. خیلی حالم خوب میشه. خیلی آزاد می‌شم. سال‌هاست که تلاش می‌کنم این‌طوری…
مشاهد‌ه‌ی مطلب