یادداشت‌ها

نوستالژی

نوستالژی، گاه یک احساس است که می‌آید و می‌رود و گاه تبدیل به وصف کسی می‌شود‌‌. انسانِ نوستالژیک صرفاً دلتنگ گذشته نیست؛ دلتنگی نحوه‌ی بودن اوست. و چه عجیب است مدام دلتنگ کسی یا چیزی بودن. انسان نوستالژیک تنها برای لحظاتی به اکنون وصل می‌شود و بی‌درنگ دوباره به گذشته…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

همه‌ی ما شکننده ایم

هر کدام از ما به سبک خودمان شکننده‌ایم؛ حتی آن‌ها که ظاهری قوی و توانمند دارند. آخر چطور می‌شود انسان بود و شکننده نبود؟ چه کسی نیازمند دیگری نیست؟ چه کسی نمی‌ترسد؟ چه کسی احساس تنهایی نمی‌کند؟ چه کسی زخمیِ مقایسه‌کردن‌‌ها و حسرت‌هایش نیست؟ چه کسی تلخ‌کام از دست دادن‌…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

مدرسه جای خوبی نبود…

مدرسه جای خوبی نبود. محبت‌ها مشروط بودند، تفاوت‌ها دیده نمی‌شدند و همه‌چیز با معیار آینده سنجیده می‌شد. مدرسه می‌گفت می‌خواهی دوستت داشته باشند، پس مشغول کارهایی باش که دوست نداری و آن‌ها را با جدیتی مؤمنانه انجام بده. مدرسه از ما می‌خواست رقابت کنیم، به خودمان دروغ بگوییم، استعدادهایمان را…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

آدمی را سه جان باید…

کاش ما آدم‌ها سه جان می‌داشتیم؛ یکی برای زیستن، یکی برای مردن و یکی برای معلق ماندن میان زندگی و مرگ. چه بسیار زمان‌هایی که زندگی بر آستانه می‌ایستد و آغوش می‌گشاید اما جانِ خسته‌ی ما را توانِ در آغوش کشیدنش نیست. چه بسیار زمان‌هایی که باید بمیریم اما شوق…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

انسانی که حیرت نمی‌کند

گابریل مارسل در بخشی از مقاله‌ی “در باب راز هستی‌شناختی” از تعبیر “کاهش قوه‌ی حیرت” استفاده می‌کند و آن را از اوصاف جهانِ کنونی ما می‌داند؛ جهانی اجتماعی‌شده که در آن از صبح که بیدار می‌شویم درگیر مسائلِ برآمده از زیستن در اجتماع هستیم: از غم نان و اشتیاقِ داشتن…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

پُر کردن فضای ابهام با ترس

یکی از ‌کارهای آرام‌کننده اما مشکل‌سازی که ما آدم‌ها می‌کنیم، پُر کردن ابهام‌هایمان با ترس است. به این معنا که وقتی با ابهامی روبرو می‌شویم، نمی‌توانیم آن شکاف را پُرنشده باقی بگذاریم (مضطرب می‌شویم) و با اولین ایده‌ای که به ذهنمان می‌رسد، آن را پُر می‌کنیم. و خب، این اولین…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

خیام و راز بودن مرگ و جهان پس از مرگ

از جمله‌ی رفتگانِ این راهِ دراز، بازآمده‌ای کو که به ما گوید راز؟ هان بر سر این دو راهه از روی نیاز، چیزی نگذاری که نمی‌آیی باز! خیام حرف مهمی می‌زند. می‌گوید مرگ و جهان پس از مرگ، رازند. یعنی چیزی که ما نه از آن خبر داریم و نه…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

علوم انسانی به‌مثابه‌ی فرصتی برای تردید

تا جایی که من فهمیده‌ام، محصول اصلیِ فلسفه و علوم انسانی تردید است؛ تردید در روایت‌های از پیش پذیرفته‌شده‌ی فردی و اجتماعی. پس از آن است که ساختن فرا می‌رسد. در این علوم همواره با نوعی ساخت‌شکنی و  دوباره ساختن روبه‌‎رو هستیم؛ ساخت‌شکنی از روایت‌های خطا یا آسیب‌زای پیشین و…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

دست کشیدن از جبران گذشته

یکی از چیزهایی که بسیاری از ما آدم‌ها را از پا در می‌آورد، تلاش برای جبران گذشته است. همه‌ی ما فرصت‌هایی را از دست می‌دهیم، شکست‌هایی می‌خوریم و زیان‌هایی را متحمّل می‌شویم. بسیاری از ما تلاش می‌کنیم با موفقیت یا دستاوردی تازه، آن شکست و زیان را جبران کنیم. مثلاً…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

حسادت هایمان چگونه به ما کمک می‌کنند؟

حسادت و رشک، تجربه‌های عجیبی هستند و احساساتِ ناخوشایندی را در ما دامن می‌زنند که نمی‌دانیم با آن‌ها چه کنیم. این احساسات، اغلب اوقات حالمان را بد می‌کنند و احساس گناه، شرم، خودسرزنشگری‌ و تمایلات پرخاشگرایانه‌ی ویرانگری را به همراه می‌آورند. خیلی وقت‌ها دیگری کاری برای رنجاندن ما نکرده است،…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

قصه‌ی احمد مسعود و پنجشیر

قصه‌ی احمد مسعود و پنجشیر قصه‌ی غریبی است؛ یک حماسه تاریخی و یک تراژدی مدرن. هنوز همه در بهتیم که چه بلایی بر سر افغانستان آمده و بعد از آن چه بر سر همه‌ی ما در این منطقه خواهد آمد. احمد مسعود اما به جای همه این فکرها و تردید‌ها،…
مشاهد‌ه‌ی مطلب

غیابِ ترک‌خورده

تلفن، اس‌ام‌اس، تلگرام، ایمیل، اسکایپ و خلاصه همه‌ی این ابزارهای ارتباطِ بی‌بدن، خدمت زیادی به ما کرده‌اند، اما نوعی دوپارگی، عطش، ناکامی و سرخوردگی را هم در ما دامن زده‌اند. این ابزارها حجم زیادی از غیبت و دوری را از بین برده‌اند و ارتباط هرلحظه و همیشگی ما و عزیزانمان…
مشاهد‌ه‌ی مطلب