ADD ANYTHING HERE OR JUST REMOVE IT…

دو سوی دیوار

صبح از خواب که بیدار می‌شوم، صدای گریه نوزاد همسایه را می‌شنوم. مادرش سعی می‌کند آرامش کند. اسمش علیرضا است. صدای گریه‌اش لحظاتی قطع می‌شود و دوباره شروع به گریه کردن می‌کند. من در رخت‌خواب به سقف خیره شده‌ام و به علیرضا، گریه‌هایش و مسیری که در پیش دارد فکر می‌کنم: “این‌جا همه‌چیز عجیب است علیرضا. یک دنیا اتفاق عجیب در انتظار تو است. یک دنیا نفهمیدن. یک دنیا احساسات جدید و تکراری. یک عالمه جست‌وجوی بادلیل و بی‌دلیل. یک عالمه امید و ناامیدی. علیرضا، به جای خیلی عجیبی اومدی کوچولو”. در همین فکرها هستم که صدای گریه‌اش قطع می‌شود. مامان دارد قربان‌صدقه‌اش می‌رود. چه خوب که فاصله آن گریه‌های بلند و این آرامش‌ عمیق این‌قدر کوتاه بود.

بیش از این نمی‌توانم در رخت‌خواب بمانم. آن دنیا مدت‌هاست برای من شروع شده. یک دنیا چیز عجیب، نفهمیدنی و پیچیده امروز هم دوباره در انتظار من است. از خودم می‌پرسم: گریه‌ام که بگیرد، چه چیزی من را آرام‌ می‌کند؟

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من