ما همیشه نمیتوانیم پیش او (فرزند، شریک، همسر، پدر، مادر و …) باشیم. فاصله در رابطه، اغلب ناگزیر و لازم است. اما او باید بتواند به رفتن و بازگشتنِ ما اعتماد کند. باید بتواند آهنگِ آمدن و رفتن ما را بشناسد تا در فاصلهی نبودنهایمان، با انتظاری قابلپیشبینی، فقدان و فاصله را تحمل کند.
کودکی که نمیداند پدر یا مادرش کی میآید و کی میرود، در جهانی ناامن بهسر میبرد. او نمیداند وقتی والدش هست، چهقدر میتواند به بودنش اعتماد کند و وقتی رفت، چه میزان باید چشمانتظارش بماند. او سخت خداحافظی میکند و خیلی زود آشفته و در زمان گم میشود. چنین کودکی اغلب پس از بازگشت پدر یا مادرش، آنقدر خسته و بیاعتماد است که چندان لذتی از نزدیکی نمیبرد. او توانِ انتظار کشیدن را ندارد.
اما کودکی که رابطهی پیشبینیپذیری با والدینش دارد، آسانتر خداحافظی میکند، راحتتر بازی میکند و توانش برای تحمل دوری بیشتر است. او انتظارهای طولانیتر را تاب میآورد.
شبیه همین حرفها را دربارهی هر رابطهی نزدیک دیگری هم میتوان زد. انتظار کشیدن میتواند بخشی از لذت رابطه یا تهدید آن باشد و این به تصمیم و رفتار ما بستگی دارد.