بخشی از فیلم A Beautiful Day in the Neighborhood یکی دو روزه خیلی من رو درگیر کرده. توی صحنهای، پدرِ شخصیت اصلیِ فیلم که نزدیک به مرگه توی جمع خانوادگیشون حرفی در مورد مردنش میزنه که همه ساکت میشن. همه میمونن که چی بگن. منِ بیننده هم میمونم که این صحنه با این سنگینی چطور قراره جمع و جور بشه. اون وقت، تام هنکس میگه: «مرگ، چیزیه که اغلب ما با حرف زدن در موردش معذّب میشیم. امّا مردن، یک مسئله انسانیه و هر چیزِ انسانیای رو میشه گفت و هر چیزی رو که بشه گفت، قابل مدیریته و میشه کاری براش کرد». بعد دوباره تکرار میکنه: «هر چیز قابلِ بیانی رو میشه کاری براش کرد». و خب، من این روزها بیش از هر زمان دیگهای به این حرف باور دارم. کلمه، دیگری و رابطه، زهرِ خیلی چیزها رو میگیرن و به ما توی مهار کردنِ چیزهای ظاهراً مهارنشدنی کمک میکنن.