این را معمولا از معایب بزرگسالی به حساب میآورند ولی دقیقتر که نگاه کنی پی میبری که بیشتر موهبت و حسن است تا عیب: در بزرگسالی اغلب چیزها تکراریاند و بسیاری از اتفاقات دیگر برای اولین بار رخ نمیدهند. این ویژگی، بخشی از طراوت و تازگی را از زندگی ما انسانها میگیرد اما خِرَدی قابل اتکا را برایمان به ارمغان میآورد. حال دیگر تا حد زیادی میدانیم که خوشیها چقدر میپایند و چطور به پایان میرسند و غمها چطور عادی میشوند و به مدد زمان از پا در میآیند.
وقتی اغلبِ اولین بارهایت را زیسته باشی، دیگر چندان بیتاب نمیشوی. غم که میآید، فاجعه تجربهاش نمیکنی و خوشی که از راه میرسد اضطرابِ تمام شدنش، فرصت لذتبردن از آن را از تو نمیگیرد. مهمتر از همه اینکه این لذتِ آرام در خوشیها و طمانینه در غمها را نیز به هیجانخواهی ناامن و پر تبوتابِ سالهای نوجوانی و جوانی ترجیح میدهی.