بسیاری از ما خاک میخوریم گوشه جهان، کسی نمی بیندمان، صدایمان را نمی شنود و معنایمان نمی کند. بسیاری از ما واژههایی هستیم رها شده در متنی که هرچه میگردیم جایمان را در هیچ کجایش پیدا نمیکنیم. هر کدام از ما آوایی هستیم در جستجوی شنیده شدن. سرگردانیم و میپیچیم توی هوا و پخش میشویم این طرف و آن طرف، تا کسی ما را ببیند، بشنود و لمس کند. دوستی، کتاب وجود دیگری را گشودن است و او را خواندن. دوستی شنیدنِ دیگری است پیش از آنکه نجوایش در ازدحام این همه صدا از میان برود. دوستی دیگری را به مثابه متنی پر از معنا دیدن است؛ متنی ارزشمند برای خواندن. در دوستی، دیگری را معنا میکنیم و از این طریق آرام آرام خودمان نیز به زبانی قابل فهم ترجمه میشویم.
دوباره همان زندگی به سراغمان میآید.
در روزهای کرونا، تصور بسیاری از ما این بود که تا مدّتها قرار است سایه احوالی آخرالزّمانی بر جلسات درمان