یادآوری هیجانی

برچسب ها:  محمود مقدسی

امشب دوباره یاد جلال افتادم. همان پسر همسایه که بیست و هفت سال پیش توی تصادف کشته شد. چقدر همه ما رفته بودیم توی لک. محلّه از رونق افتاده بود. کمی بعد هم پدر و مادرش از تک و تا افتادند و از آن خانه رفتند. هربار که یادش می‌افتم با خودم می‌گویم حتماً این آخرین بار است و قاعدتاً فراموش‌اش می‌کنم. امّا نه، انگار قرار است جلال همانطور سیزده ساله با من بیاید.

وقتی یادش می‌افتم یعنی چیزی این حوالی درست کار نمی‌کند. بعد می‌گردم دنبال آن خرابی‌. این ویژگی روان آدمیزاد همیشه حیرت‌زده‌ام می‌کند؛ اینکه یکباره یک تداعی را می اندازد توی سرت تا خبری به تو بدهد. انگار می‌گوید داری چیزی از جنسِ حالِ بد آن روزها را تجربه می‌کنی و حواست نیست. در مورد حال خوب هم همینطور است. یک هو خاطره خوبی فراخوانده می‌شود و به یادت می‌آید. نگاه که می‌کنی، می‌بینی بله، شبیه همان موقع خوشحالم.

خلاصه اینکه این تداعی‌ها یک جور یادآوریِ هیجانی‌اند، یک‌جور خبر از احوالِ گنگی که دقیق برایت روشن نیست. وقتی که نگاهشان کنی و بپرسی چه چیزی در آن تجربه‌ها بود و چه احساسی آن زمان داشتم، می‌توانی کمی از حالِ اکنونت سر در بیاوری.

اشتراک گذاری

نوشتهٔ قبلی
اضطراب، انسان است در گاهِ بی‌سِپَری
نوشته‌ی بعدی
روزِ برفی، آدم دیر می‌رسد
edit_square

آثار دیگر

روان‌کاوی به روایت مدرسهٔ دوباتن

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: آلن دوباتن مترجم: محمود مقدسی ناشر: کرگدن سال انتشار: ۱۴۰۲ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارمتقریباً همۀ ما، از وقتی که به…

کتاب «درآمدی جدید به روان‌شناسی اخلاق»

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: والری تیبریاوس مترجم: محمود مقدسی ناشر: انتشارات آسمان خیال سال انتشار: ۱۴۰۱ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارماخلاق از منظری دیگر از…

جغرافیای تنهایی

مقاله‌ای از دکتر محمود مقدسی درباره فلسفه تنهایی، برگرفته از وب‌سایت و مجله‌ی «نگاه آفتاب»   همه‌ی ما تجربه‌ی تنهایی را داشته‌ایم. گاه از آن گریخته‌ایم و گاه به آن…