“باید تعاریفمان را از سود و زیان، برد و باخت و آسیبپذیری و مصون بودن بازبینی کنیم”.
این تعبیری بود که تقریباً تمام امروز توی سرم میچرخید. این بازنگری نه مشکلات بیرونی را حل میکند، نه هیچ تاثیری بر عوارضِ بیکفایتی حاکمان دارد. این کار امّا به خود ما کمک خواهد کرد. تعاریف ما از سود و زیان یا برد و باخت بر اساس شرایط دیگری شکل گرفتهاند و امروز اگر بخواهیم با همان تعاریف و نگرشها پیشبرویم، برای سود کردن باید خودمان را هلاک کنیم و از غم زیانهای هرروزه، از پا دربیاییم. همینطور هم در مورد برد و باخت. در این شرایط نمیشود همیشه برنده بود. این را باید از سرمان بیرون کنیم و اگر باختیم، خودمان را “بازنده” ندانیم. در این بازیِ بد، باختن یک اتفاق طبیعی است و من را تبدیل به آدمِ بازنده نمیکند. من یک آدم طبیعیِ این شرایطم که به دلایل بیرونی زیانها و باختنهایش بیشتر شده. اگر بخواهیم مثل قبل باشیم و نگرشمان را تغییر ندهیم، رنج زیادی میبریم و تصمیمات هیجانی زیادی خواهیم گرفت.
یا در مورد مصون بودن و آسیبپذیری. بعید میدانم کاری وجود داشته باشد که بتواند ما را یکسره مصون کند. همه ما کم یا زیاد آسیبپذیریم. این را هم باید به عنوان بخشی از مختصات شرایطمان بپذیریم. تنها کاری که میتوانیم بکنیم کمتر کردن این آسیبپذیری است که همان هم محدودیت دارد و کار همیشه آسانی نیست. امّا مصون ماندن کامل؟ نه، فکرش را نکنید، خوتان را فریب ندهید.
و یک نکته اساسی: این بازنگری خودش به معنای بازنده بودن نیست. یعنی اینطور نیست که بازنگری کار بازندهها باشد. این یعنی انعطاف فکری و عاطفی. اگر شرایط بهتر شد آنجا هم باز تعاریفمان را تغییر میدهیم.