گذشتن از کنار مسئلهی نامجو و آزار زنان کار آسانی نیست. نامجو در دورههایی صدای بسیاری از ما بوده و هنوز هم با ترانهها، موسیقیها و نوشتههایش بسیاری از ما را نمایندگی میکند. نامجو پسرِ جوانِ فیلم “آرامش با دیازپام ده” است که در خیابان انقلاب قدم میزند و از براهنی میگوید، در یکی از آن خانههای کوچک حوالی خیابان آزادی در حالی که به زمین نگاه میکند از ده سال غمِ عاشقانهای میگوید که با ندانمکاریهایی از سوی خودِ او همراه بوده و در ترانههایش به سراغ جبر جغرافیایی و حسرتهایمان میرود. نامجو نمایندهی ما است و بسیاری از ما تجربههای او را زندگی کردهایم. نامجو از ایران که میرود هم چندان هیجانزده نمیشود و هنوز عقلانیتی قابلتحسین در نوشتهها و گفتههایش وجود دارد.
با این همه، همین نامجو است که در جنبش MeToo# نامش به میان میآید و زنانی از تجربههای ناخوشایندشان با او میگویند. ابتدا باور نمیکنیم امّا کمکم معلوم میشود نامجو هرچند تجاوز (به معنای سنّتی آن) را انجام نداده، اما باعث آزار جنسی چند زن شده است. چه واقعیت تلخی. نامجو اگر دور بود و دوستش نداشتیم، راحت میشد محکومش کنیم و بگوییم: «آدم فاسد، موجودِ وحشتناک، بیمار جنسی و …» .
نامجو امّا آنقدر دور نیست که بتوانیم بیهمدلی در مورد او فکر کنیم. نامجو یکی از ما است و اگر کاری کرده، شاید ما هم شبیه آن را کرده باشیم. نامجو ما را به فکر فرو میبرد: «چرا نامجو این کار را کرده است؟ وقتی میگوییم آزار جنسی یعنی چه؟ نامجو چه کاری برای جبرانش انجام داده و …؟». آنچه او کرده، محکوم کردنی است. امّا وضعیت او بیش از هرچیز فرصتی است برای فکر کردن و بازاندیشی، مخصوصاً پس از ویدئوی اخیرش. نامجو در این ویدئو، هرچند دیر صراحتاً عذرخواهی میکند و از جبران میگوید. او از ناآموخته بودنش میگوید، از مرزهایی که بلد نبوده، از آسیبهای روانیاش بهعنوان یکی از ما، از آگاهیاش به استانداردهای اکنون شناخته شده در مورد تنانگی، جنسیت و حریم بینفردی، و از تلاشاش برای درمان و آموزش. نمیدانم این ویدئو چه واکنشهایی را در پی خواهد داشت، چقدر نامجو را تبرئه میکند و چگونه نامجو از این به بعد، صداقتاش را در تغییر و ترمیم ثابت میکند. امّا دو نکته در مورد این ویدئو ذهن من را بیش از همه درگیر کرده است:
۱. امروز آگاهی ما در مورد تعرّض و آزار کلامی و عملی به مراتب بیشتر از قبل شده است. امروز از “نه یعنی نه” صحبت میکنیم؛ چیزی که در فرهنگ “ناز و نیاز”، هیچ کدام از دو طرف (زن و مرد) به درستی از آن آگاه نبودیم. امروز استانداردهایی برای داوری کردن رفتارهایمان در حوزه روابط جنسی پیدا کردهایم که شاید بسیاری از ما پیشتر از آنها آگاه نبودیم. حال اگر گذشته کسی را بر اساس این استانداردها داوری کنیم، در این داوریِ پسنگر چقدر ناآموختگی و کماطلاعیاش از این مرزها و هنجارها و سردرگمی و آسیب جنسیاش در فضایی که همهی ما زخمخورده آن هستیم، او را تبرئه میکند؟
۲. وقتی کسی را که دیگر خطاهیش را تکرار نمیکند، داوری کردیم و اشتباهش ثابت شد، با او چه میکنیم/چه باید بکنیم؟ حالا که فهمیدیم او مسئول است، این مسئولیت، خود را چگونه نشان میدهد؟ مثلاً در مورد نامجو، طرد کردن از مجامع هنری؟ بدنام کردن؟ منزوی کردن؟ و … این جبران تا کجا ادامه خواهد داشت؟ چه چیزی از سوی او، حقِ مسئولیتپذیریاش را ادا خواهد کرد؟ با عذرخواهی نامجو چه میکنیم؟ آیا با محکوم کردن شدید او و حتی عذرخواهیاش راه را برای دیگرانی که خطا کرده و میتوانند آن را بپذیرند و عذرخواهی کنند میبندیم؟ آیا عذرخواهی را بیفایده میکنیم؟ و … .
مختصر اینکه جنبش MeToo# وقتی به کسی مثل نامجو و عذرخواهیاش بر میخورد، بعد از ثابت کردن آزار، شنیده شدن صدای زنان آزاردیده و پذیرش آنها توسط فرد آزاردهنده (برخلاف بسیاری موارد دیگر)، چه مسیری را در پیش خواهد گرفت؟ مورد نامجو آزمون جالب و مهمی برای بسیاری از ما است، ما را عمیقاً به فکر فرو میبرد و چیزهای زیادی را به ما میآموزد.