ژیژک در کتاب «چگونه لکان بخوانیم؟» در توضیح فعالیتهای کاذب مینویسد: «فعالیت آدمها صرفاً برای تغییر امور نیست، بلکه گاهی اوقات هدفِ فعالیت آنها جلوگیری از وقوع امری است تا بدین ترتیب هیچ چیز تغییر نکند». سپس مثالهای فراوانی را میآورد که در آنها هدفِ فعالیت، نه ایجاد تغییر یا ساختن چیزی، که پنهان کردن، حفظ وضع موجود و پرهیز از مواجهه با واقعیت است. او در یکی از مثالهایش از فردی وسواسی در جلسات درمان روانکاوی صحبت میکند که: «یک بند حرف میزند و خروارها حکایت و رؤیا و نکته را بر سر روانکاو خراب میکند». به عقیده ژیژک «فعالیت بی امان این آدمها ناشی از این ترسِ زیرین است که اگر حتی یک لحظه هم از حرفزدن بازایستند، چه بسا روانکاو از آنها سؤال حقیقتاً مهم را بپرسد. به عبارت دیگر، آنها حرف میزنند تا روانکاو را ساکت نگه دارند».
حرف زدن مدام برای سکوت کردن، عشق ورزیدن برای پرهیز از صمیمیت، فکر کردن زیاد برای ندیدن و نفهمیدن، خردهخشم خالی کردن و نالیدنِ مدام برای پرهیز از حل مسئله در رابطه، کنشگری سیاسیِ بیهوده برای گریز از هزینههای یک مواجهه واقعی و … همه نمونههایی از فعالیتهای کاذبند. این فعالیتها از اساس بر نوعی دروغ و فریب استوارند. چیزی را نشان میدهند تا چیزی را پنهان کنند. نمایشِ تغییر را بازی میکنند تا جلوی تغییر را بگیرند و راه نشان میدهند تا گمراه کنند. چه بسیارند این خودفریبیها و دیگرفریبیهای ناخودآگاه و چه سخت است فریبِ آنها را نخوردن.