خشمی که اگر تجربه و ابرازش نکنیم، بیمار می‌شویم

خشم، هیجانی است که بسیاری از ما نمی‌دانیم با آن چه کنیم. خیلی از ما حتی نمی‌توانیم آن را چنان که هست تجربه کنیم. گاهی خشم را به صورتِ اضطراب تجربه می‌کنیم؛ یعنی قاعدتاً باید خشمگین باشیم اما آنچه ما را درگیر می‌کند، احساسِ درمانده‌کننده و گُنگِ اضطراب است. گاهی خشم را به صورت ترس تجربه می‌کنیم؛ گویی خشمگین شده‌ایم و کاری کرده‌ایم و حالا کسی قرار است ما را تنبیه کند و از آن می‌ترسیم. ما آن خشم را تجربه نمی‌کنیم و تنها ترسش به سراغمان می‌آید و خودمان را دور می‌کنیم.

خیلی وقت‌ها هم خشم را به صورتِ احساس گناه تجربه می‌کنیم. جابه‌جایی خشم با احساس گناه دلایل مختلفی دارد. بسیاری از ما آموخته‌ایم که خشم بد است و خشمگین شدن، ما را تبدیل به آدم بدی می‌کند. برای همین در موقعیت خشم، احساس شرم و گناه به سراغمان می‌آید. گاهی خشمگین شدن را به‌طور کلی بد نمی‌دانیم اما خشم به کسانی را آن‌قدر بد می‌دانیم که به جایش خودمان را متهم می‌کنیم. گاهی هم خشمگین می‌شویم اما آن‌قدر نمی‌توانیم ابرازش کنیم که خودمان را سرزنش می‌کنیم و ناتوانیمان در کاری کردن برای آن باعث احساس گناهمان می‌شود.

این روزها ممکن است درگیر عواطف مختلفِ ناخوشایندی به جای خشم بشویم. اما باید بدانیم که مسئله‌ی اصلی خشم است؛ خشمی واقعی که حق داریم و حتی باید تجربه‌اش کنیم. این روزها نباید از خشمگین شدن بترسیم، باید در مورد آن حرف بزنیم و باید راهی برای ابراز آن پیدا کنیم تا بیمار نشویم.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من