دوستان هُلمان میدهند، روانشناسان هُلمان میدهند، کتابهای خودیاری و خیلیهای دیگر هم هُلمان میدهند به سمت امیدوارتر بودن، به سمت خوب کردن حال خودمان، به سمت پذیرفتن جهان، به سمت گوش نکردن به اخبار، به سمت جنگیدن، به سمت تامل کردن و هزار کار خوب و درست دیگر. اما هیچ کس انگار حواسش نیست که گاهی اوقات نیاز ما هُلدادهشدن، حال خوب داشتن، کنار آمدن یا موفقشدن نیست. گاهی اوقات نیاز داریم خسته باشیم، امیدوار نباشیم، غمگین باشیم، بایستیم، پیش نرویم، تلخی را مزه مزه کنیم و به نیازهای بخشهای ضعیفتر وجودمان پاسخ بدهیم. چنین زمانهایی شاید بیش از همه، نیازمند این هستیم که کسی یا کتابی با حالمان همراه شود و فقط این مسیر را با ما بیاید. خودمان دیر یا زود راهمان را پیدا میکنیم.
گاهی اوقات تنها چیزی که نیاز داریم نگاهی یا کلمهای است که همراهمان باشد و در کنارش حالمان بد باشد.