به سفر فکر کردن

گفت: باشه، اصلاً سفر رفتن خوبه. امّا آدم چقدر سفر بره؟ کار با سفر راه نمی‌افته. اینم یک گزینه است که بُردش کوتاهه. سفر هم دیر یا زود خالی میشه. 

این حرف را در میانه یک گفتگو درباره بچه‌دار شدن یا نشدن زد. می‌گفت مطمئن نیستم بچه‌دار شدن کار درستی باشد، ولی هرچیز دیگری هم که قرار است زندگی یک زوج را پُر کند، می‌شود مثل همین. بُردش کوتا است، تمام می‌شود، آن خالیِ زندگی آدم را پُر نمی‌کند. به کلیت آن بحث و اینکه به کجا رسید، کاری ندارم. حرفش در مورد سفر امّا من را به فکر فرو برد. اینکه این روزها سفر کردن (از سفرهای گران گرفته تا سفرهای خیلی ارزان)، بیش از همیشه به عنوان گزینه‌ای برای معنایابی یا معناسازی پیشنهاد می‌شود. امّا واقعاً چقدر می‌شود روی آن حساب کرد؟ اصلاً سفر با ما چه می‌کند؟ آیا اگر کم‌اش خوب است، زیادش هم واقعاً خوب است و کار می‌کند؟ آدم در سفر باید دنبال چه چیزی باشد؟ به دنبالِ دیدن چیزها و آدم‌ها یا به دنبال خودش و قصه‌های درونش. سفر اگر قرار است کاری برای ما بکند، چه کیفیتی باید داشته باشد؟ 

و یک نکته مهم دیگر: سفر کردن طوری تبلیغ می‌شود که انگار اگر نروی یا به آن مقاصدی که توی عکس‌ها و فیلم‌ها هست نروی، زندگی‌ات چیزی کم دارد. انگار زندگی‌نمی‌کنی و زندگی را فقط سفری‌ها تجربه می‌کنند.

 فکر می‌کنم در مورد سفر هم مثل خیلی امکان‌های دیگری که تبلیغ می‌شوند، باید فکر کرد و آگاهانه تصمیم گرفت. هر کسی باید نسبت خودش را با سفر بشناسد و لااقل تا حدی بداند دنبال چیست (بله، بقیه‌اش را مسیر تعیین می‌کند) وگرنه می‌رود و دستِ خالی بر می‌گردد. هرچیزی، همیشه به یک اندازه برای همه کار نمی‌کند.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من