کندیِ عاطفیِ ناگزیر

نوعی کرختی، کندی و گیجی عاطفی. این چیزی است که بسیاری از ما بعد از یک دوره تنشِ عاطفی-هیجانی شدید، تجربه‌اش می‌کنیم. چیز بدی هم نیست. روانمان دارد با یکی از آخرین ابزارهایش از خودش و ما مراقبت می‌کند. مختصاتش اینگونه است: دیگر نمی‌توانیم به همه محرّک ها پاسخ بدهیم، تمایل نداریم برای مدّت طولانی هیجان‌زده ( غمگین، عصبانی، مضطرب و … ) باشیم، از محیط‌های با هیجانات زیاد دوری می‌کنیم، سرعتِ واکنش‌دادن‌هایمان پایین می‌آید، خودمان را در معرضِ محتواهای به مراتب کمتری قرار می‌دهیم و به کندی و با آرامی مشغول پردازش آن‌ها می‌شویم. در یک کلام، دورِ پردازنده ذهنمان را کند می‌کنیم. علّتش هم روشن است. روان نمی‌تواند این همه برانگیختگی را برای مدّت طولانی تحمّل کند.

نکته مهم در اینجا واکنش ما به چنین اتفاقی است. می‌توانیم خودمان را برای این کندی عاطفی ( اینکه دیگر مثل لحظه اوّل غمگین یا عصبانی نیستیم) ببخشیم یا برای داشتن آن احساس گناه کنیم. در هر صورت، دستگاه روانمان این کندیِ ناگزیر را انتخاب کرده است. اگر چیزی برای تصمیم گیری آگاهانه باقی مانده باشد، همین تصمیم‌گیری میانِ پذیرش و بخششِ خود یا خودسرزنشگری است. شاید بهتر باشد خودمان را برای این کندیِ ناگزیر ببخشیم، برای روبرو نشدن با احساس گناه، دست به کارهای کوچک امّا اثرگذار بزنیم و مطمئن باشیم اگر تغییرات بزرگ‌تری هم امکان داشته باشند، به سراغشان خواهیم رفت.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من