معمّای دیگری

پروای دیگری را داشتن، به چه معناست؟ چه زمانی از کسی مراقبت می‌کنیم؟ چه زمانی درد و رنجِ کسی را می‌فهمیم؟ چه زمانی خوشی و شادی دیگری را درک می‌کنیم؟  چه زمانی به راز دیگری پی می‌بریم؟

آیا هیچ وقت به جواب چنین سؤالاتی می‌رسیم؟ وقتی دیگری آنقدر آن بیرون و با فاصله از ما ایستاده است، چطور می‌توانیم از فهمیدن، درک‌کردن و مراقبت‌کردن از او سخن بگوییم؟ شاید درست‌ترش این باشد: ما دیگری را حدس می‌زنیم، تأثیرِ عملش را در خودمان تجربه می‌کنیم و به تماشای تأثیر عملمان در او می‌نشینیم. ما با دیگری، در بِده-بِستانی پر از آزمون و خطا هستیم. دست و پا بسته و در مِهی غلیط، میان جهانِ خودمان و او رفت و آمد می‌کنیم و هر بار که به قطعیتی می‌رسیم، چشم‌انتظار فرو ریختن آن هستیم. هیچ چیز در جهانِ ما مطمئن‌تر و ناامن‌‌کننده‌تر از دیگری نیست. او با کلمه، نگاه و لمس، قدم به قدم از مرزهای نامرئیِ تنهایی ما عبور می کند و آن‌گاه در این مماس‌ترین وضعیتِ انسانی، گرم‌ترین و سردترین تجربه‌ها را برایمان رقم می‌زند. دیگری معمّایی است بی اندازه جذاب امّا حل‌ناشدنی.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من