مبهوت شدن…

به مبهوت شدن فکر می‌کنم. به آن حالتِ گیجی و سکوتی که در آن، حال خودت را نمی‌فهمی و کلمه‌ای برای گفتن از احساست نداری؛ به نگاه خیره و چشمان گرد شده‌‌‌‌ از مواجهه با اتفاقی که انتطارش را نداشتی و توان هضم کردنش را هم نداری؛ به سرگشتگی‌ میان گذشته و حال؛ و به چنگ انداختن به هرچیزی که بتواند کمی از این گیجیِ کشنده بکاهد.

در بهت‌‌زدگی، این باور نهفته است که “قرار نبود”. فرد بهت‌زده، در اکنونی کش‌دار گرفتار می‌شود و زمان بر او نمی‌گذرد. او به جهانی که در آن است شک می‌کند و تا رهایی از این شک، بیرون از جهان به تماشای آن می‌ایستد‌. او به زندگی باز می‌گردد اما فهمش از جهان، دیگر مثل قبل نخواهد بود.

اشتراک گذاری

آخرین مطالب

سبد خرید
برای دیدن نوشته هایی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
فروشگاه
لیست علاقه‌مندی‌ها
0 مورد سبد خرید
حساب من