شهروند ایران بودن…

برچسب ها:  اوضاع ایران

شهروند ایران بودن، چیز عجیبی است. ذهنت پُر می‌شود از تصاویر، حرف‌ها، صداها و اتفاقاتی که توان هضم کردنشان را نداری و روز به روز هم بیشتر می‌شوند. بعد یا می‌روی و آرام‌آرام در گوشه‌ی دیگری از جهان تا جایی که دستت برسد این سرِ در حالِ ترکیدن را خالی می‌کنی، یا می‌مانی و مجبور می‌شوی هر روز بخشی از آن‌چه دیده یا شنیده‌ای را هضم‌نشده پنهان کنی زیرِ اتفاقات تازه و بترسی که یک روز زلزله‌ای بیاید و دوباره همه‌ی آن‌ها را هم بیرون بکشد. در هر صورت، بمانی یا بروی، چیزی در تو تحلیل می‌رود.

پ.ن: حرف‌های بالا را اگر قرار باشد یک نوجوانِ ۱۶ ساله‌ی این روزها بگوید یا بنویسد، حتما یک سری فحش و چند ایموجیِ بالاآوردن و … هم ضمیمه‌اش می‌کند. نمی‌دانم، شاید او که مهارتِ به فحش‌کشیدن و ترسیمِ تهوع را دارد بهتر از من بتواند با این همه اتفاق هضم‌ناشدنی کنار بیاید‌.

اشتراک گذاری

نوشتهٔ قبلی
خشمی که باید با آن زندگی کرد
نوشته‌ی بعدی
درباره‌ی شجاعت و صراحت این روزها
edit_square

آثار دیگر

روان‌کاوی به روایت مدرسهٔ دوباتن

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: آلن دوباتن مترجم: محمود مقدسی ناشر: کرگدن سال انتشار: ۱۴۰۲ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارمتقریباً همۀ ما، از وقتی که به…

کتاب «درآمدی جدید به روان‌شناسی اخلاق»

دسته بندی: آثار | کتاب ها نویسنده: والری تیبریاوس مترجم: محمود مقدسی ناشر: انتشارات آسمان خیال سال انتشار: ۱۴۰۱ خرید کتاب: لینک اوللینک دوملینک سوملینک چهارماخلاق از منظری دیگر از…

جغرافیای تنهایی

مقاله‌ای از دکتر محمود مقدسی درباره فلسفه تنهایی، برگرفته از وب‌سایت و مجله‌ی «نگاه آفتاب»   همه‌ی ما تجربه‌ی تنهایی را داشته‌ایم. گاه از آن گریخته‌ایم و گاه به آن…