مواجهه پیوسته با شر و مرگ از عهده اغلب ما آدمهای عادی خارج است. بسیاری از ما نهایتاً هر چند ماه یا چند سال یک بار بتوانیم با خشونتی عریان، با رفتاری غیرانسانی یا با مرگ، کشتن و کشته شدن روبهرو بشویم و آن را هضم کنیم. اما وقتی مواجهه با شر و مرگ از این میزانِ آشنا بیشتر میشود، بسیاری از ما در میمانیم، آشفته میشویم و ترس از آسیب و وحشت از مرگ گریبانمان را میگیرد.
این روزها مواجهه با شر و مرگ، کموبیش روزمره شده است. بسیاری از ما پیوسته با اخبار ضرب و شتم، دستگیری، مرگ، تشییع جنازه، چهرهی جوانان کشتهشده، خانوادههای نگران، مادران و پدران داغدار، خاک و خون و … روبهرو هستیم. این یعنی احتمالِ زیادِ آسیب دیدن، تجربهی اضطراب شدید یا فرسوده شدن.
باید این واقعیت را به رسمیت بشناسیم که علیرغم همهی امیدها، در میانهی یک ترومای جمعی یا سوگ جمعی هم هستیم و آنکه آسیبپذیرتر است، آسیب بیشتری میبیند. نمیشود همهچیز را از منظر امید نگاه کرد و به رنجهای روزمره چشم بست. نمیشود از همه خواست به یک اندازه در معرضِ شر و مرگ باشند. رسانهها این تفاوتها را به رسمیت نمیشناسند. خودمان باید حواسمان به این آسیبپذیری باشد. باید زندگی را متوقف نکنیم، باید با هم حرف بزنیم و باید در کنار هر کار دیگری، از خودمان و دیگران هم مراقبت کنیم.